۱۳۹۱ بهمن ۱۲, پنجشنبه

"یکی به میخ و یکی به نعل" سبک کار شناخته شده علی ناظر.یاداشت روز.3

 
"یکی به میخ و یکی به نعل" سبک کار شناخته شده علی ناظر



در حاشیه «اشتباه محاسبه»– «انصاف»
[ سایت بحران]
علی ناظر
مطمئن هستم که در کنار مسئولیتهای فراوانی که عضویت در شورا بر دوش آنها قرار می دهد، خواهان برقراری با طیف وسیعی از هموطنان هستند، و البته آنها ناچارند که روی هر موضعگیری، و یا تماس تلفنی، و یا حتی ابراز همدری، چپ و راست های سیاسی را هم در نظر بگیرند، تا دشمن از آن آتو نگیرد. اما بپذیریم که همه مثل من افتخار این تماس گرفتن ها را ندارند، و در نتیجه محک قضاوت «افکار عمومی» آنچیزی است که می بینند. ادامه...
 
علی ناظر رئیس سایت دیدگاه هر از چندی مطالبی با عناوین پر طمطراق ولی دست به عصا مینویسد و از این طریق خود را به روز نگاه میدارد. نوشته اخیر او مطلب سلسله واری است با عنوان "اشتباه محاسبه"؟! که طی آنها به گفته خودش سخنرانی مسعود رجوی در تاریخ 5 ابان را مثلا مورد نقد قرار داده است. این که علی ناظر در این سلسله نوشتارها چه چیزی از سخنرانی رجوی را مورد نقد و احنمالا انتقاد قرارداده باید هرکس خودش نوشته او را بخواند تا متوجه شود. اما حالا پس از اتمام این مجموعه نوشتارها علی ناظر نگران از این که مبادا پایش را از گلیمش بیشتر دراز کرده باشد و به تریج قبای رهبری برخورده باشد، میخواهد زیاده روی احتمالی خود را جبران کرده و با استمالتی و یا عذر تقصیری دل طرف را بدست آورد.
به همین خاطر او حاشیه ای برای سلسله مطالب "اشتباه محاسبه نوشته و عنوان "انصاف"؟! را برای آن انتخاب کرده است. علی ناظر چنان دستپاچه بوده که حتی حوصله نکرده جمله اول خود در این حاشیه نویسی را که یک بیت شعر است بدرستی بیاورد. گویی قصد داشته هر چه زودتر اعلام کند که اگر "عیب" سخنرانی رجوی را گفته حالا میخواهد "حسن" آن را هم یاداور شود.
در همین زمینه در ابتدای مطلب خود، محتوای امر انتقاد را از اساس دگرگون کرده و می‌نویسد "برخی از انتقادات، بخاطر «انتظار» و «توقع»ی است که از اعضای شورا (مجاهد و یا غیر مجاهد) وجود دارد. بطور مثال، خیلی ها، مانند خود من، از دخالت آقای رجوی پیرامون تمایلات همجنس گرایانه عضو اخراجی، ناراحت هستند. آنها، مثل من، از آقای رجوی «توقع» داشتند که این مقوله در صندوق اسرار آن سازمان بماند، و تمایلات جنسی آن عضو، علنی نشود. این یک توقع است، یک انتظار از آقای رجوی است، و وقتی این توقع و انتظار ماده نمی شود، «جنس» توقع تغییر کرده و به «انتقاد» تبدیل می شود."!
علی ناظر در ادامه، تعریف دیگری هم برای انتقاد بدست میدهد که در حد خود خواندنی است. او مینویسد "کلا، هر انتقادی بخاطر «بی توقعی»، و «دور از انتظار» بودن شکل میگیرد."؟!
به این ترتیب باید پذیرفت که هر گیر و گوری هست متوجه انتقاد کننده بینوا و "انتظار" و "توقع" احتمالا بیجای اوست و گرنه انتقاد شونده که از هر لحاظ مبراست! بخصوص اگر رهبر عقیدتی هم باشد. یعنی این مهم نیست که مسعود رجوی بنا به مقاله منتشره در سایت پژواک، امانتداری نکرده و راست و دروغ، گزارش تشکیلاتی فردی را بیرونی کرده که 30 سال برای سازمان کار میکرده، همسرش در عملیات سازمان کشته شده، دخترش هنوز با مجاهدین است، و بر اساس اعتماد، مکنوناتش را با سازمان در میان گذاشته است. بی تردید این رفتار رجوی غلط بوده، اعم از این که کسی "انتظار و توقع" آن را داشته باشد یا نداشته باشد، و شما هم اگر کار نادرستی را در هر رابطه ای مورد انتقاد قرار داده اید، پس گرفتن و یا بی مایه کردن آن نیز قطعا کار درستی نیست و یادتان باشد که "اشگ کباب موجب طغیان آتش است".
علی ناظر باز هم بر کوتاه آمدنهایش از اندک شکوه و شکایتی که مطرح کرده بود ادامه میدهد، علت این کوتاه آمدنها یا نگرانی اوست، یا یکی دو تماسی است که با گرفته اند. او میافزاید "وقتی از اعضای قدیمی شورا «انتقاد» میشود، صحبت بر سر این نیست که آنها هیچ نمی کنند، «توقع» این است که بیشتر بکنند ... نماینده سکولار ها در شورا باشند."؟! باید پرسید کدام شورا؟ کدام سکولار؟ اگر شورایی هست و سکولارهایی در آن هستند، شما هم که خواهان "یکی شدن" هستید، پس چرا قریب سه دهه است به آنها نپیوسته اید؟ این عبارت نوشته شماست "ما باید دائما به هم نزدیکتر بشویم. دائما و با انتقاد از خود (و البته با برجسته کردن نقاط قوت خود)، شعاع این دایره را بزرگتر کنیم. هفتاد میلیون انسان ستمدیده چشم انتظار باز شدن این «دایره» هستند. دایره ای «همه گیر»، «سکولار»، «صدیق»، و «قابل اعتماد و اتکاء". شما به این شعار اعتقاد دارید؟ لطفا بروید و به شورا "نزدیک" شوید و "دایره" آن را بزرگتر کنید.
واقعا آدمی از دو دل بودن نویسنده این سطور در شگفت میشود. او انتقادی را درست یا غلط به گفته های مسئول یک جریان سیاسی مطرح کرده و حالا ناگزیر شده در و تخته را بهم وصل کند تا به نحوی انتقادش را کمرنگ و ناچیز جلوه دهد و به زبانی عذرخواه بگوید که بابا خیلی هم جدی نگیرید! وی فراموش میکند که همین شورا که او به آن دخیل بسته و مدعی است "تصمیم گیریهایش" را با "بحثهای داغ و طولانی و اقناعی"! اتخاذ میکند، با تصویب یک ماده واحده، تمام اعضای شورا را از مصاحبه با رسانه های ایرانی منع کرد و هیچک از حضرات شورا حتی همانهایی که به گفته علی ناظر بایستی "نماینده سکولار ها در شورا" میبودند نیز جیکشان درنیآمد.
رئیس سایت تعطیل شده دیدگاه بهمین میزان بسنده نمیکند، بازهم فراوان کوتاه میاید و فراوان منت کشی میکند، او میگوید "مطمئن" است که "عضویت" در شورا مسئولیت های سنگینی را بر دوش اعضای آن می‌گذارد، و نیز پنهان نمیکند که تماس با آنها برایش موجب "افتخار" است.
یک موضوع دیگر مانده که علی ناظر بایستی آن را هم تعیین تکلیف کند و آن هم تیتر و عنوان سلسله نوشته هایی است که در آنها به گفته خودش به مسعود رجوی انتقاد کرده است و احتمالا او را دچار "اشتباه محاسبه" دانسته است. وی با صغری و کبرایی بی ربط این عنوان را هم به سمت "منتقدین" برمیگرداند و به نحوی انتقاد کنندگان را گرفتار "اشتباه محاسبه" میداند. او مینویسد "... محک قضاوت «افکار عمومی» آنچیزی است که می بینند. آنها می بینند که (مثلا) «هواداری» به یک «پژوهشگر» اهانت کرده، اما نمی دانند که چند عضو قدیمی شورا در پشت صحنه موضوع را پیگیری می کنند، و طبیعتا، ندانستن، و آگاهی از تمام جوانب نداشتن، باعث «کج فکری» و «انحراف» و طبیعتا «اشتباه محاسبه» از سوی «منتقدین» می شود." ملاحظه میکنید اضافه کردن انگ های "کج فکری" و "انحراف" را هم بر "منتقدین" روا داشته تا حرف و سخنی باقی نماند.
ایکاش علی ناظر حالا که آن یکی دو گله و گلایه ناقابل را از رهبر عقیدتی مطرح کرده بود، دیگر برنمیگشت، به نعل و به میخ نمیزد و خود را سبک نمیکرد. اگر کسی واقعا به شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه معتقد باشد، باکی از انتقاد به ولی فقیه غالب و مغلوب نخواهد داشت. وی در تحلیل نهایی یا اعتقادی به این شعار ندارد و یا حاضر به پرداخت هزینه به پای این شعار نیست.