۱۳۹۳ آذر ۱۰, دوشنبه

بدتر از داعش!

بدتر از داعش!

در خبرها امده است که مادری هلندی موفق شده دختر جوانش را از چنگ تروریستهای داعش نجات بدهد.

ماجرا از این قرار بوده که  دختری هلندی در سن 19 سالگی مسلمان شده، نام خود را عایشه گذاشته و با یکی از تروریستهای هلندی که به سوریه رفته ازدواج میکند.

تروریستی که با این دختر هلندی ازدواج میکند جوانی است به نام عمر یلماز. او اسلامگرای شناخته شده هلندی- ترکیه ای است که زمانی هم درارتش هلند خدمت کرده است.

یلماز به شبکه جهانی بی‌بی‌سی گفت که عایشه قرار بود به عقد یکی از تروریست­های داعش در آید. اما این تروریست قبل از انجام مراسم عقد، کشته شد. بعد از کشته شدن او یلماز با عایشه ازدواج میکند.

یلماز میگوید زندگی مشترک او با عایشه دیری نپایید و آنها از هم جدا شدند: «عایشه به راه خودش رفت، من هم به راه خودم.»

مادر عایشه که "مونیک" نام دارد از روابط دخترش با تروریستها با خبر بوده و متوجه می شود که عایشه قصد دارد به سوریه برود و در آنجا با یک داعشی تروریست ازدواج کند. مادر عایشه نگران از آینده دخترش ماجرا را به پلیس هلند خبر میدهد. پلیس هم گذرنامه عایشه را میگیرد، اما عایشه با کارت شناسایی­اش اول خود را به ترکیه میرساند و از آنجا به سوریه و به شهر رقه میرود.

شهر رقه در حال حاضر یکی از خطرناک ترین شهرهای عالم است و هیچ شهری در دنیا به اندازه رقه بخصوص برای افراد غیرمسلمان خطرناک نیست. این شهر به نوعی، پایتخت خود خوانده داعش محسوب میشود و داعشیها، یک رژیم ارعاب و وحشت در آنجا برپا کرده اند.

با این همه مونیک مادر عایشه تصمیم میگیرد برای نجات دختر جوانش از چنگال داعش با فداکاری تمام به شهر رقه در سوریه برود.

در ماه اکتبر گذشته، مادر عایشه برای اولین بار به ترکیه سفر کرد اما تلاشش برای رفتن به سوریه از مرز ترکیه ناکام ماند. بعد از آن و در همین ماه، مونیک پیام استمداد دخترش را دریافت نمود که پشیمان شده و میخواهد برگردد. مادر برای دومین بار تلاش کرد و با وجود توصیه اکید پلیس مبنی بر این که به رقه نرود، چادر به سر گذاشت، رفت، عایشه را پیدا کرد و از مرز رقه، به ترکیه برگرداند.

اینک هر دو زن - مادر و دختر - در ترکیه منتظر مجوز بازگشت به هلند هستند. وکیل این خانواده امیدوار است که مونیک و عایشه تا هفته آینده به کشورشان هلند بازگردند.

حال شما ماجرای این مادر هلندی را با شرایط افراد در مجاهدین و بویژه در کمپ لیبرتی مقایسه کنید. آیا هیجیک از این رویدادها مطلقا امکان دارد در ارتباط با مجاهدین، مجاهدینی که قریب 30 سال است عمر و جوانی خود را در عراق سپری کرده اند، اتفاق بیافتد؟

از عقد و ازئواج و این جور چیزها که البته فقط برای ساکنان لیبرتی و بدنه مجاهدین گناه کبیره است فعلا بگذریم، اما برای مثال، آیا دختری میتواند به کمپ لیبرتی برود و در آنجا با کسی ازدواج کند؟ آیا چنین دختری را برای "بی آبرو کردن" و طلاق ایدئولوژیک کشان کشان به نشستهای "حوض" و "دیگ" و "غسل" نمیبرند تا از قصد و نیت پلید ازدواج با "نرینه ای وحشی" توبه کند و در ذهن و روح و روانش تمام مردهای عالم را طلاق دهد و از آن به بعد هر روزبعد از ناهار و  رأس ساعت 2 بعد از ظهر در نشست "عملیات جاری" حاضر شود و تمام مکنونات قلبی و ضمایر پنهان خود را در باب تمایلات و احساسات جنسی اش در حضور جمع بازگوید تا تضمینی باشد برای طلاقش؟

آیا اگر زنی یا مردی به لیبرتی رفت و یا در لیبرتی بود امکان دارد که بتواند با بیرون کمپ تماس بگیرد و مثلا به مادرش بگوید که می خواهد کمپ را ترک کند؟ احتمالا همه میدانند که امروزه هیچ یک از ساکنان لبرتی اجازه ندارد که در هیچ لحظه ای از شبانه روز، تنها و با خودش باشد! دستور تشکیلاتی است که هر حرکتی و هر ترددی باید مینیمم به صورت چهار نفره و یا دو نفره صورت بگیرد. این بدان خاطر است که مبادا افراد تنها، برای خود طرح فرار بریزند و اقدام به فرار کنند. پس باید حداقل دو نفره باشند تا یکی دیگری را زیر نظر داشته باشد!

دیگر این که آیا مجاهدین عمراً اجازه میدهند پای عضوی از اعضای خانواده ساکنان لیبرتی به آنجا برسد؟ همگان برخوردهای رهبر عقیدتی مجاهدین و مهر تابان آزادی را با خانوادهایی که فرزندانشان ساکن لبرتی هستند دیده اند. با این خانوادها هر چه که باشند و هر چه که بودند، نمیبایستی با ناسزای رکیکی مانند "فامیل الدنگ" و حمله با فلاخن و قلاب سنک مقابله میشد. پس تفاوت شما با دژخیمان حاکم در تهران چیست؟  

آیا قابل تصور است که اگر زنی نخواست در لیبرتی بماند، مادرش بتواند خود را به آنجا برساند، و دخترش را به همراه خود ببرد؟ مادر هلندی که هیچ، شماری از هوادارانی که حتی در حمایت از مجاهدین خودسوزی هم کرده بودند وقتی که قصد داشتند فرزندشان را از کمپ مجاهدین بیرون ببرند با زشتترین برخوردها و نارواترین ناسزاها رویرو شدند.

مگر انیوهی از خانوادههای مجاهدین و از جمله خانوادههای ارجمندی مانند اقبال و یغمایی و باقرزاده و ایزدپناه و حاج سید جوادی و جعفری و بسیاری دیگر در ابتدا فقط به خاطر فرزندانشان با مجاهدین مشکل پیدا نکردند؟

چرا مجاهدین این خواسته عمومی را مدیریت نکردند؟ چرا در جواب یک پیگیری ساده از سلامت کسی که قریب سه دهه در عراق بسر برده و کسی خبر ندارد که زنده است یا مرده، فحاشی و هتاکی و اتهام زنی براه انداختند؟

مجاهدین نشان داده اند که از حل سلده ترین مسائل سیاسی که هیچ از حل مشکلات اجتماعی و روابطی خود نیز عاجز و ناتوانند. آنها در برخورد با دنیای بیرون از خود، تنها یک چیز آموختنه اند، خشونت، اتهام زنی، زشت گویی، سیاه نمایی، فحاشی و تنفر پراکنی.

خیلی ساده مجاهدین رسما جواب بدهند اگر کسی بخواهد از فرزندش که با مجاهدین در عراق بوده و هست خبری بگیرد چه باید بکند؟ به کجا باید مراجعه کند؟ آیا اساسا چنین حقی برای خانوادها در قاموس مجاهدین  وجود دارد؟ بعید است!

همین حالا هم فراوانند کسانی که در به در به دنبال کسب اطلاع و خبری از فرزندشان و یا اقوام و خویشاوندانشان هستند که در عراق بوده و یا همچنان در عراق بسر میبرند. چرا مجاهدین به خواست آنها اعتنا نمیکنند؟ چرا به چشم انتظاری و نگرانیهای طولانی پدر و مادری که فرزندشان همراه مجاهدین در عراق بوده پاسخ نمیدهند؟ مجاهدین حتی در حد داعش تروریست و جنایتکار نیز ظرفیت و منش انسانی ندارند تا مکانیسمی حد اقل برای اطلاع رسانی از افراد خودشان برقرار کنند. میدانید چرا؟ چون طلبکارند، چون پاسخگو نیستند! باید پرسید این همه شقاوت و بی رحمی از کجا میاید و چرا؟ این است مهرتابان آزادی خواهر مریم؟!

حالا همه میدانند که چه تعداد افراد چه زن و چه مرد سالهاست تحت عنوان فریبکارانه گزینه 3 داخل مجاهدین در عراق گیر افتاده اند و منتظرند که از عراق خارج شوند؟ و نیز چه تعداد افرادی که تحت همین عنوان گزینه 3 سالها در عراق ماندند و چون به آنها اجازه خروج داده نشد نهایتا ناامید شدند و دست  به خودکشی زدند؟

به داستان مونیک - مادر هلندی - برگردیم، ملاحظه میکنید داعش با همه سیاه رویی و حنایتکاریهایش بالاخره اجازه میدهد دختری خارجی وارد مناسباتشان بشود، ازدواج کند و وقتی هم نخواست آنجا بماند بتواند از داعش جدا شود. چنین اتفاقی در هیچ شرایطی، مطلقا در مجاهدین امکان ندارد. شگفتا! کسانی پس از 30 سال بهر دلیل نمیخواستند با مجاهدین بمانند، کارشان به زندان ابوغریب صدام و کمپ آمریکایی در تیف کشیده شد. حال منطقی نیست که بپذیریم حداقل در این زمینه داعش از مجاهدین صد بار جلوتر و قابل قبولتر هستند؟

تحریریه صدا