۱۳۹۲ فروردین ۹, جمعه

یاداشت روز شماره شانزده.اگر لیبرتی تعطیل شود

 یاداشت روز شماره شانزده.اگر لیبرتی تعطیل شود 
اگر لیبرتی تعطیل شود و این سه هزار و سیصد تن به خارجه انتقال یابند چه اتفاقی میافتد؟
اگر این اتفاق بیفتد معنای بزرگش این است که رهبر باید به عیان شکست استراتژی شکست خورده جنگ آزادی بخش و ارتش آزادی بخش را تمام و کمال بپذیرد.در این کادر اشباح خونین دهها هزار شهیدی که از سی خرداد سال 1360 تا بحال بر خاک و خون افتاده اند، هزاران زن مورد تجاوز قرار گرفته، هزاران هزار خانواده متلاشی شده و آواره و دربدر شده پیدا میشود که چرا؟ اگر لیبرتی تعطیل شود واستراتژی جنگ آزادیبخش نادرست به نظر بیاید مهر تروریسم بر پیشانی مبارزه مسلحانه خواهد خورد و این وحشتناک است. اگر لیبرتی تعطیل بشود رهبر باید توضیح دهد آیا جنگ مسلحانه در آن سر فصلی که شروع شد و قرار بود ششماهه پیروز شود درست بوده یا غلط؟ رهبر باید توضیح بدهد چرا هزاران و دهها هزار نیروی علنی را در خیابانها بر جای گذاشت و خودش به خارج پرواز و فرار نمود؟رهبر باید توضیح بدهد چرا موجب شد تیغ خمینی مرتجع تیز شود و به دلیل شدت کشتارها هزاران نفر از اعضای سایر سازمانهای سیاسی دستگیر شوند و یا مجبور شوند روانه خارج کشور گردند. رهبر باید توضیح بدهد که چرا با فیروزه بنی صدر ازدواج نمود؟ چرا او را طلاق داد و با زن نزدیکترین دوستش ازدواج نمود؟ و در این مقطع است که کل انقلاب ایدئولوژیک  اگر چه تا همین حالا هم پوسیده وفرو ریخته از اساس شروع به لرزیدن میکند؟ شبح ماجرای علی زرکش خودش را آشکار میکند؟پیروزی دروغین فروغ جاویدان تبدیل به شکست میشود؟ ماهیت و علت اصلی جلسات امام زمان،ازدواجهای شتابزده بعد از شکست فروغ جاویدان و چند ماه بعد انحلال تمام خانواده ها وطلاقهای جمعی و نیز سیمای پنهان و واقعی رهبر روشن میشود؟ در این حال است که تمام جلسات دیگ و صلیب و حوض و غسل هفتگی و انتقاد از خود و... بندهای گوناگون از تاریکی بیرون می آیند و در معرض قضاوت قرار میگیرند.تمام کارهای عجیب و غریب و سیاست خارجی رهبر و از آن سر طیف ضد سرمایه داری به سر دیگر رفتن و رفاقت با شاهان و شیخان منطقه مورد سئوال قرار میگیرد. این سئوال روی میز قرار میگیرد که چرا پس از سخت شدن شرایط خود او  که سمبل حسین ابن علی است مخفی و مهر تابانش که سمبل زینب کبری است روانه خارجه شدند و هزاران مجاهد مثل هزاران مجاهدی که در تابستان سال شصت در خیابانهای شهرهای سراسر کشور رها شند، در عراق رها شدند. اگر لیبرتی تعطیل شود در خارجه به چه بهانه ای دیگر میتوان جلسات مختلف به راه انداخت و کمک مالی جمع کرد واز همه طلبکاری نمود و هر کس را حرف میزند مامور اطلاعات و بریده و واداده و... لقب داد. اصلا چه حرفی برای گفتن باقی میماند. اگر لیبرتی تعطیل شود بخش بسیار قابل توجهی از ساکنان لیبرتی پس از ورود به خارجه و پس از سی سال امکان تنفس در فضائی بی قید و بند خواهند برید و بسی حرفها  و رازها و اعمال و رفتارها و حکایتهااز پرده بیرون خواهد افتاد.به نظر میرسد رهبر سالهاست به کسی جز کسانی که تمام و کمال در او ذوب شده باشند اعتمادی ندارد. آری لیبرتی و اشرف همه چیز رهبر است. باید مشکل رهبر را فهمید. مشکل رهبر بسیار بسیار بسیار بزرگ است.بنابراین باید به رهبر حق داد در حرف مدام دم از انتقال افراد به خارجه بزند و در عمل دائم سنگهائی را حواله کند که هیچکس توان بلند کردنش را نداشته باشد.اگر لیبرتی به خارجه بیاید.کابوس هولناک هر روز و هر شب رهبر به واقعیت خواهد پیوست و پس از سی و سه سال رهبر خواهد دانست که همه چیز غلط بوده و همه چیز تمام شده است. اما اگر لیبرتی تعطیل نشود بالاخره ممکن است در انتخابات دری به تخته بخورد. در سوریه یک جای پائی پیدا شود، و از این ستون به آن ستون یک فرجی پیدا شود .این تنها یک ذره از مفاسد بسته شدن لیبرتی و محاسن باز ماندنش میباشد بقیه اشرا خودتان می توانید فکر کنید.

۱۳۹۲ فروردین ۵, دوشنبه

یاداشت روز پانزده.واقعیت ماجرای گردن بندهای رهبر عقیدتی چه می باشد؟


برای هیچکسی از کسانی که با وضعیت عراق و کمپ لیبرتی و اشرف و کوششهای رژیم کثیف و ضد ایرانی و ضد اسلامی خامنه ای آشنا هستند تردید و شکی وجود ندارد که کسانی چون امثال  اعضای سابق مجاهدین یعنی بتول سلطانی و مریم سنجابی و زهرا میر باقری به علل مختلف و از جمله استیصال و بدبختی و شرایط سر خوردگی متاسفانه پس از اینکه هر کدامشان قریب به بیست سال از عمرشان را در سازمان مجاهدین بوده اند رفته اند و در خدمت تبلیغات رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفته اند و در این هم تردیدی نیست که جمهوری اسلامی برای کشتار و نابودی ومنزوی نمودن مجاهدین به هر عملی دست میزند.
اما این تمامی مسئله و قضیه نیست و سئوالات متعدد خودشان را آشکار میکنند.
 اول اینکه به چه علت این زنان سابقا مجاهد با بیست سال سابقه و بلکه بیشترکه سالها در معرض جنگ و مرگ و خطرات بوده و رزمنده مجاهد و در سالهای اخیر   در شورای رهبری یادر حد معاونت این شورای رهبری بوده اند و هر یک بینات انقلاب درونی و مریم  بوده اند باید چنان سقوطی وحشتناک بنمایند که همه چیز را فراموش نموده و در خدمت دستگاه جمهوری اسلامی یعنی جمهوری دزدان و قاتلان و شکنجه گران و منافع و مقاصد کثیف آن قرار بگیرند. 
دوم اینکه چه اتفاقاتی رخ داده و چه بلایائی بر سرشان آمده که زن مسلمان سابق بر این مجاهد، بیاید و در برابر انواع و اقسام تریبونها ی اکثرا متعلق به جمهوری اسلامی و وابستگان آن و برخی رسانه های خارج از ایران اعلام کند که رهبر بامن و سایرین تماس فیزیکی داشته است و ما را بر خود حلال نموده وچنین و چنان کرده و یک داستانهائی را و یک صحنه های بواقع شنیع و پر نکبتی رانقل کنند که داستانهای کتاب هزار و یکشب و جلسات هارون الرشید خلیفه در برابرش عجیب نیست.  خوانندگان میتوانند با نوشتن نامهای بتول سلطانی و دیگران بر روی شبکه گوگل در روی انواع و اقسام سایتها از سایتهای رژیم گرفته تا غیر رژیم اسرار این ها را بدانند و بخوانند و حیرت کنند که در قرن بیست و یکم  ازچه اتفاقاتی در کشاکش این همه جنگ و مصیبت و بدبختی حرف میزنند .
مساله ثالث اینکه اینها گفته های کسانی است که در هم شکسته اند و خود را به کثافات رژیم آلوده نموده اند آیا نباید سئوال نمود که چرا فقط و فقط در رابطه با یک سازمان و یک فرد مشخصی که در اعلی علیین اخلاق و انقلاب میگویند سیر و سلوک میکند این حرفها زده میشود و اساسا سابقه ندارد که برای یک سازمان و یک رهبر دیگر چنین چیزهای عجیب و غریبی نظایر جلسات رقص رهائی و گردن بند انداختن به گردن زنان و حلال کردن آنها  گفته شود. 
باید دید چه چیز عجیبی در روابط  و تنظیم روابط و افکار و آمال این رهبر و سازمان وجود دارد که اجازه میدهد و جرئت میدهد حتی افراد به دروغ چنین مسائلی را بیان کنند.فرض کنیم همین امروز بیایند در باره شاهزاده رضا پهلوی فرزند شاه یادکتر ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور سابق یا رهبر کردهای ایران چنین چیزی بگویند که البته نمی گویند چون زمینه مثال اساسا وجود ندارد.
مساله چهار و مهمتر از همه این است که با فرض به اینکه بلی اینان در خدمت جمهوری اسلامی هستند و اینکه تمام حرفهایشان کذب محض میباشد اما این سئوال پیش می اید که رهبری که به خود اجازه داده است که رسما فساد اخلاق یکی از اعضای سابق خود بنام قربانعلی حسین نژاد میانه را که گویا سالها مترجم عربی اش بوده افشا نماید و در برابر حیرت همگان به صراحت و جسارت عجیبی بگوید که این فرد یعنی مترجم فساد اخلاق شدید داشته است و کوشش میکرده به کارگران سودانی در کمپ اشرف لواط بدهد، به چه علتی در همان مجلس یا جلسات دیگر رسما و قاطعا اعلام نمی کند که حرفهای امثال این سه زن  و امثالهم دروغ محض است. تا بحال حتی یکبار هم کذب این گفتارهای شنیع انجام نگرفته است.نگفتن این مساله حتی بطور باریک یک سئوالاتی را در جلو قرار میدهد که شاید در گفتن این مطلب اشکالاتی وجود دارد که تکذیب نمیشود.در هرحال خداوند فقط اسرار و خفایا را میداند و البته قضیه اگر دروغ باشدحرفهای این سه زن مستاصل و شکسته حال که متاسفانه خود را به پلیدی نزدیکی با حکومت آخوندها اگر چه از سر استیصال و درماندگی و نفرت آلوده اند تاثیری نخواهد داشت ولی اگر حقیقتی باشد اگر نه امروز فردا یا پس فردا کشف خواهد شد و کسان دیگر حرفهای دیگر خواهند زد چون سر انجام هیچ چیزی نمیتواند مخفی بماند.

۱۳۹۱ اسفند ۲۹, سه‌شنبه

یاداشت روز چهارده میر غضب بزدل و مفلوکی که میخواهد همه اطلاعاتی باشند

میرغضب بزدل و مفلوکی که میخواهد همه اطلاعاتی باشند
دومین مقاله نویسانده شده توسط آقای محمد اقبال با عنوان «میر غضب ها» در سایت وابسته به اطلاعات دستگاه فاسد و متعفن رهبریت و نوک پیکان تکامل هم از تنور بیرون آمد.در این مقاله با  در هم آمیخته کردن شخصیت و اعمال  کسانی چون آقایان نوری زاده و بهزاد علیشاهی و حسن سبحانی با کسانی چون آقایان ایرج شکری و محمد علی اصفهانی و خانم عاطفه اقبال سعی بلیغ شده همه را با هم قاطی نموده و بعنوان مزدوران حکومت خامنه ای و میر غضب معرفی کنند.زیرا این میر غضبها می خواهند سر جنبش یعنی رهبریت سوراخ نشین فراری را از بدنه جدا بکنند. نکات بسیار جالب در این مقاله مستتر میباشد.
نکته اول این است که
از انجا که مقام معظم ولی فقیه مغلوب سالهاست به دلیل خود محوری مطلق و در افتادن به منجلاب اشتباهات استراتژیک و ایدئولوژیک( از جمله شروع زود رس مبارزه مسلحانه با یک رژیم ارتجاعی ولی دارای پایگاه،شبیه سازی خود با محمد رسول الله و بهانه قرار دان ازدواج پیامبر با همسر زید را برای ازدواج با همسر دوست خود و پوشاندن تمام خطاها به بهانه این ازدواج و...) دچار ناتوانی در پاسخ به انتقادات می باشد راحت ترین راه را در پاشیدن لجن اطلاعاتی بودن  به افراد یافته است تا خود را از شر هر انتقاد راحت کند.برای اینکار با دجالیت خاص و منحصر به فرد و ویژه خود که بواقع امر گوی سبقت از دجالیت خمینی مرتجع جنایتکار ربوده است همه را با همه قاطی مینماید تا مثلا ایرج شکری با نوری زاده و عاطفه اقبال با بهزاد علیشاهی یکسان نگاشته شود. باید به این رهبریت زهوار در رفته فراری و بزدل و منفور گفت  که جهان واقع بیرون از تخیلات فاسد و توهمات مسموم و مذموم امثال تو  گمراهانی  و مفلوکانی که مصداق واقعی ضلالت و ضالین میباشی واقعیت دارد و تو نمیتوانی هر چه میخواهی بکنی و آبروی خود میبری و مدتهاست تعفن کارهای تو بلند شده است.
نکته ثانی اینکه
جدا کردن سر این رهبریت توسط میر غضب ها موردی ندارد چون این رهبریت و این سر ترسوی رنگ شده در همان سال شصت از بدنه جدا گردید وسوار بر طیاره با فرار به خارج کشور بدنه را تنها رها کرده و دهها هزار تن را به دست جلادان حکومت آخوند به کشتن داد وبساط دامادی را در خارج کشور پهن کرد بعد هم دهسال است که این سر رفته است و در سوراخ مخفی شده است و بدنه در اشرف و لیبرتی توسط خامنه ای و مالکی میر غضب کشتار میشوند بنا براین شما هیچ نگران سر نباشید این سرسوراخ نشین مطمئنا در سوراخها خود را حفظ میکند .
نکته ثالث این که
سرکار محترم نویسنده هنوز از خواب خرگوشانه گویا بیدار نشده است که بداند  برای سر بریدن بجز شمشیر میر غضب یک سکو و چوبی هم لازم است که سر افراد را بگذارند و ببرند و این سکو را یک فکر فاسد و یک استراتژی شکست خورده به دست رهبریت فراری آماده نموده است تا سر های انسانهائی مجاهد و مبارز و رنجکشیده از بدن در لیبرتی و اشرف جدا بشود و نانش را رهبران سوراخ نشین و فراری و یک مشت عمله و اکره فرصت طلب بخورند
نکته رابع این که
اگر امثال بهزاد علیشاهی و محمد حسن سبحانی در وبلاگهایشان از نوشته امثال عاطفه اقبال و ایرج شکری و محمد علی اصفهانی و دیگران سوء استفاده میکنند تقصیر بر گردن آنها نیست. قریب به سی سال است که میگویند حرف نزنید انتقاد نکنید که رژیم سوء استفاده میکند. باید گفت این مساله دیگر کهنه شده است. رژیم استفاده میکند خوب بکند.بکند تا چشم شما کور و دنده تان نرم شود.مردک خود خواه بز دل سی سال است خودش را ویژه و ننر نموده است و هر شکری خواسته خورده است و انتظار دارد که همه در مقابل اشتباهات او خفه شوند و او راه ضلالت و تباهی اش را ادامه بدهد.نخیر تمام شد آن اوضاع. هر دوی شما هم ولی فقیه غالب و هم مغلوب بروید و به درک واصل شوید و بساط دجال بازی تان را جمع کنید.ملت ایران به هیچکدام از شما احتیاج ندارد و سی و چند سال بدبختی نکشیده تا یک جانور برود و یکی دیگر بر تخت سلطنت و استبداد بنشیند و با مال و جان و ناموس همه بازی کند و خودش را نماینده خدا و نوک پیکان تکامل بداند. اشخاص که نمیتوانند تا قیام قیامت نسبت به این همه دروغ و فساد و بر باد رفتن جانها و مالها و نوامیس و تمام امکانات انسانی خاموش باشند که رژیم استفاده میکند. در ضمن چون ماهیت این دو در آن عمق یکی میباشد و هر دو سر در گنداب دروغ و فریب و تهمت و فساد و تعفن دارند نهایتا این سوء استفاده امثال بهزاد علیشاهی و حسن سبحانی به نفع مقام ولایت فقیه مغلوب و رهبریت متوهم بیمار است زیرا به او امکان میدهد که به این بهانه خر لنگش را براند و بگوید امثال شکری و اقبال و اصفهانی اطلاعاتی اند.بنابر این رهبریت منفور و ترسو و فراری سوراخ نشین باید دائم از خدا طلب کند که رسانه های رژیم مقالات مخالفان را چاپ بزنند تا او بهانه داشته باشد. باشد تا روز پرونده ولی فقیه مغلوب به تمام و کمال باز شود و بوی گند و تعفنش عالمی را حیران کند.همان چیزی که شب روز کابوس آن ولی فقیه مغلوب را راحت نمیگذارد و شاید یکی از اصلی ترین دلایلی که افراد باید در کمپ بمانند و نابود شوند باز شدن همین پرونده باشد که به هر حال باز خواهد شد. در جای جای قران بر این مساله تاکید شده است واین موجود مفلوک را نیز از این گریزی نیست.
 «… إذا لهم مکر فی ء ایاتنا قل الله أسرع مکرا إن رسلنا یکتبون ما تمکرون».یونس /۲۱  فرشتگان ما حتماً توطئه های شما را می نویسند.«کلا سنکتب ما یقول و نمد له من العذاب مدا»مریم ۷۹بر خلاف تصور پوچ شما، ما همه گفته های او را می نویسیم.« فمن یعمل من الصلحت و هومومن فلا کفران سعیه و إنا له کتبون»: انبیاء ۹۴ ما هر کار خیری که افراد با ایمان انجام دهند می نویسیم.«… و نکتب ما قدموا وء اثرهم…»یاسین۱۲ ما نه تنها خود عمل بلکه آثاری را هم که بر آن بار می شود را می نویسیم.«أم یحسبون أنا لا نسمع سرهم و نجوهم بلی و رسلنا لدیهم یکتبون» زخرف ۸۰ و فرشتگان ما نزد مردم مأمور نوشتن کارهای آنها هستند.«لا و کلّ شیء فعلوه فی الزبر»  هر کاری که انجام داده اند در نامه های آنان ثبت است. « و کل صغیر و کبیر مستطر»  هر کار کوچک و بزرگی که انجا داده اند مو به مو ضبط می شود.«یوم یبعثهم الله جمیعا فینیئهم بما عملوا أحصه الله و نسوه…»  خداوند یک یک کار شما را، شماره کرده ولی مردم کرده های خود را فراموش نمودند.
در ضمن باید آقای محمداقبال توجه داشته باشد که امثال سبحانیها و علیشاهی ها و... چند صد تن دیگر از کوره جلسات درونی انقلاب و جلسات وضو و غسل و تنور رهبریت در آمده اند و در آینده بخصوص اگر روز ی پای این سه هزار و چند صد تن به خارجه برسد باید شاهد چند صد تن دیگر بود که درب دیگ اسرارهای درون اشرف و جلساتش را بردارند و چیزهای شگفت و غریب  امثال سخنان بتول سلطانی و زهره باقری اعضای سابق شورای رهبری نقل کنند که باعث اعجاب همگان و منجمله خود محمد اقبال بشود.فسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.

۱۳۹۱ اسفند ۲۸, دوشنبه

یاداشت روز. تهمت به محمد علی اصفهانی وراه بی پایان استیصال و نامردی

 قال رسول الله : مَن بَهَتَ مُؤمِناً أَو مُؤمِنَةً أَو قَالَ فِیهِ مَا لَیسَ فِیهِ أقَامَهُ اللهُ تَعَالی یَومَ القِیَامَةِ عَلَی تَلٍّ مِن نَّارٍ، حَتَّی یَخرُجَ مِمَّا قَالَهُ فِیهِ.
«عیون الاخبار الرضا  -، ج 2، ص 33»

پیامبر خدا - فرمود: هر كس به مرد یا زن مؤمن بهتان زند یا درباره او چیزی بگوید كه از آن مبراست، خداوند متعال در روز رستاخیز او را بر تلّی از آتش نگه دارد تا از حرف خود درباره آن مومن برگردد.
5. قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : ... وَ أَمَّا عَلامَةُ الفَاسِقِ فَأَربَعَةٌ: اَللَّهوُ، وَ اللَّغوُ، وَ العُدوَانُ، وَ البُهتَانُ.
«بحار الانوار، ج 1، ص 120»
پیامبر اكرم - فرمود: فاسق چهار نشانه دارد: (اشتغال به) لهو، لغو، دشمنی و بهتان.
----
سایت ایران افشاگر از سایتهای وابسته به دستگاه اطلاعاتی و لجن پراکنی ولی فقیه مغلوب با صادرنمودن یک فتوای جدید از مقام معظم ولایت، آقای علی اصفهانی شاعر و نویسنده تبعیدی را مزدور ، اطلاعاتی،بریده، دیوانه و... لقب داد.در این لینک مطلب را میتوانید مطالعه نمائید. خوردن ليبرتي و ياوه‌هاي جوجه بسيجي براي بچه‌هاي معصوم! 
نخست باید این نکته را گفت خوشا به سعادت آقای محمد علی اصفهانی که از سوی این دم و دستگاه پوسیده و این رهبریت بواقع منفورخاص و عام مورد هجمه قرار گرفته است. این هجمه از آنجا که دستگاه پوسیده مربوطه دیگرهیچ عزت و اعتباری در میان ایرانیان نه در داخله و نه در خارجه ندارد باعث کسب آبروو حیثیت برای متهم می باشد.گذشت آن روزگاری که اطلاعیه های این دستگاه که مبدل به دستگاه چوپان دروغگو شده است مورد توجه بود و مورد اعتماد بود چندی قبل مقام معظم رهبریت با هجمه به مترجم عربی سابق خودش غلام میانه و اینکه او از سی سال قبل فساد جنسی داشته وبه کارگران سودانی لواطه میداده است یا قصد داشته بدهد چنان باعث آبرو ریزی گردید و چنان بوی گند و کثافتی بلند از سخنان متعفن او بلند شد که کار دیگر غلام میانه یعنی همکاری از سر استیصال و بدبختی اش با جمهوری اسلامی زیر خاک رفت.حالا نوبت آقای محمد علی اصفهانی میباشد. دلیل این امر اظهر من الشمس است چندین نوشته دندان شکن آقای اصفهانی در مورد مواضع سیاسی و بخصوص کشتارهای کمپهای اشرف و لیبرتی چنان نشادری در جان مقام معظم رهبریت بر افروخته که حاصل این سوزش درونی همین نوشته ایران افشاگر و لجنزاری است که از طرف مقام معظم ولایت فقیه مغلوب بر سر آقای اصفهانی فرو ریخته است.باید اطمینان کامل داشت که در انبارهای اسناد مقام معظم ولایت فقیه هر چه حفظ نشده باشد چند خروار سند بریدگی، لواط دادن، لواط کردن، مورد تجاوز قرار گرفتن، بریدگی، وادادگی ، خیانت، اطلاعاتی بودن و امثال اینها کاملا حفظ شده است.
از سال 1364 به بعد و پس از انقلاب جعلی و ننگین در ایدئولوژی که بنیاد هرچه دین و ایدئولوژی را بود نابود کرد و باعث گندیدگی بزرگترین سازمان سیاسی ایران گردید تا همین امروزه روز چندین و چند بار هر عضو در جلسات شبانه و روزانه از این اسناد داده است و فیلمها و کاغذها ونوشته ها از جلسات غسل و وضو وامثالهم وجود دارد که خیال مقام معظم رهبریت را راحت کرده است . در آخرین بار هم در جریان غلام میانه رهبریت علنا اعلام نمود اگر لازم باشد همه چیز را افشا مینمائیم یعنی خط و نشان را برای همه کشید که حواستان جمع باشد. به نظر میرسد چون سندی دال بر لواطه دادن آقای اصفهانی وجود نداشته ایشان قاعدتا میبایست اطلاعاتی باشند چون تا بحال هر کس که بریده است یا به مزدوری کشانیده شده یا مهر جعلی مزدوری بر سرش زده اند از دو حال خارج نبوده است یعنی یا اطلاعاتی بوده و یا لواطه داده است. و شاعر و نویسنده اقای اصفهانی جزو گروه اول است. دلایلی که برای اطلاعاتی بودن این نویسنده نامدار و شاعر توانای مبارز تدوین گردیده بقدری سخیف است که مطمئنا باعث مشکلات در آینده خواهد شد.
نوشته شده که محمد علی اصفهانی به عراق رفته و تا اولین خمپاره در رفته نکشیده است. جل الخالق. قریب هشتاد و نود درصد  اعضای شورای غیر مجاهد این رهبریت اصلا صدای خمپاره را شنیده اند؟ تمامشان در خارج مشغول فعالیت اند. اصلا خود  مقام رهبریت  چرا تا تیر و تیر اندازی شروع شد سال شصت فلنگ خود را بسته و به خارجه آمدند. چرا مهر تابان تا آمریکا حمله نمود بجای پذیرش شهادت به فرانسه رفتند . حسین ابن علی بازی و زینب بازی کافی میباشد. شما کی در وسط میدان بودی که رجزمی خوانی بز دل! اینکه آقای اصفهانی قبلا چنین گفته و چنان نوشته هزاران انسان مبارز و مجاهد در قبل فکر میکردند که رهبریت واقعا کسی است ولی بعد فهمیدند چه کلاه بزرگی بر سرشان رفته و نظرشان عوض شده است. آقای محمد علی اصفهانی هر چه نموده باشد که سال شصت فرار ننموده است و سه سال در زیر حکومت خمینی جلاد در زیر خطر مرگ بوده است .  آقای محمد علی اصفهانی که مثل رهبریت در ظرف چهار سال سه بار داماد نشده است. آقای محمد علی اصفهانی نرفته است  دهسال در سوراخی قایم بشود و دائم حرفهای بی پایه و اساس بزند و قران را تفسیر به رای کند و ازدواج تاریخسازنده درست کند و یا برود تمام زنها و شوهرها را مطلقه کند تا خرش از گل در بیاید.آقای محمد علی اصفهانی مانند یک مسلمان معتقد عقیده مند بوده است که "من فسر القرآن برایه فلیتبو مقعده من النار" است ، یعنی هر کس با "نظر خودش"، "رای" خودش، قرآن را تفسیر کند...،نشینش را ازآتش پر میکنند. آقای محمد علی اصفهانی که نرفته انقلاب و آزادای را از سرمایه داری گدائی کند بلکه رویش به مملکت خودش بوده است. تمام گناه آقای امحمد علی اصفهانی این بوده که در مقالات کوبنه اش به درستی نشان داده است که تمام داستان ماجرای جنایات کوبلر و علی خامنه ای جنایتکار و نوری المالکی نیست بلکه رهبریت در گل فرو رفته و غرقه در سموم ایدئولوژی تاریخساز که سالهاست در تفکر وحشتناکش هیچ ارزش انسانی برای جان رزمندگان قائل نیست و فقط انها را بعنوان سوخت تنور تکامل و به قدرت رسیدن خود بعنوان نجاتبخش مملکت ایران، قبول دارد بواقع امر نمیخواهد شکست استراتژی خود را که سالها قبل در جریان عملیات فروغ اتفاق افتاد بپذیرد و آنها از جهنم عراق نجاتی پیدا کنند زیرا بدون اشرف و لیبرتی هیچ آبی در خارجه داغ نمیشود. تمام ماجرا ی اطلاعاتی بودن آقای محمد علی اصفهانی جز این نمیباشد.نمونه از نوشته های اقای اصفهانی را در این لینک مطالعه نمائید.شاید فردا برای ما و ساکنان لیبرتی دیر شده باشد..... فصلی برای جنايت، فصلی برای معامله در کريدور - محمد علی اصفهانی....برای دستگاه رهبریت در گل فرو رفته و منفور معنای اطلاعاتی بودن این نیست که کسی با وزارت اطلاعات آخوند همکاری بکند بلکه او میگوید و فکر میکند  من تنها آلترناتیو بحق این حکومتم و جز من همه یا منفعلند یا بریده و یا واداده و هر کس که علیه دم و دستگاه من کمترین انتقاد بکند بطور اتومات چه بخواهد یا نخواهد اطلاعاتی میشود چون آب در آسیاب آخوند میبندد. با این فکر سخیف جائی برای منتقد یا مخالف یا معترض نیست و همه ضدند و هر کس ضد میباشد اطلاعاتی است. نکته جالب این است که این رهبریت منفور و گمراه که سالهاست در حصار قدرت فردی مطلق و رهبریت دائمی جای خوش نموده و مطلقا در ضلالت فرو رفته و معنای مستقیم ایه شریفه يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْاْ فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌنزديک باشد که برق ديدگانشان را نابينا سازد هر گاه که بر دمد چند، گامی بر می دارند ، و چون خاموش شود ، از رفتن باز ايستند اگر خدا می خواست ، گوشهاشان را کر چشمانشان را کور می ساخت ، که او بر هر کاری تواناست سورة البقرة(20) هرگز از خود سئوال نمیکند چرا صدها تن از اعضایش تا بحال پس از بریدن حلقه نوکری خامنه ای پلید را در گوش کرده اند و بعنوان ماموران اطلاعاتی باعث مزاحمت ایرانیان در کشورهای خارجه شده اند. این چه فساد وحشتناکی است که بسیاری افراد ظرف چند روز پس از خروج از زیر قبای رهبریت او بر زیر عبای اخوندها میروند و تمام گذشته را بر باد فنا میدهند
مقالات منوچهر هزار خوانی و زینت میر هاشمی ومحمد توحیدی وکاظم مصطفوی هم یک پاشنه کشی میباشد که برای جا انداختن خرعبلات قبل از آن لازم میباشد ولی اینها همانطور که نویسندگانشان مدتهاست به گذشته تعلق دارند و در اساس قضیه تمبرهای باطل شده اند جای حرف ندارد. اگر عمر اینها دوام بیاورد و انها هم کارد به استخوانشان برسد نوبتشان میرسد که همین ایران افشاگر در موردشان چیزها بنویسد. سر گذشت مسئولان بلند مرتبه ای چون علی زرکش یزدی که جانشین مسئول اول بوده و اعلام شد که پیشنهاد کننده انقلاب ایدئولوژیک بوده است و چند ماه پس از انقلاب ایدئولوژیک مهر خیانت به انقلاب ایدئولوژیک بر سرش زدند. سرگذشت فرمانده مجاهدین مهدی افتخاری که لقب مجاهد قهرمان داشت واز فرماندهان فرار رهبریت به خارج کشور بود و از سال 69 و هفتاد تا آخر عمرش لقب بریده و واداده به او دادند. و سرگذشت تعداد زیادی از اعضا برجسته که تصفیه شدند بخوبی روشن میکند  که چاه نامردی و خود خواهی ولایت فقیه مغلوب ته ندارد و باید منتظر بود تا افراد جدیدی از گردونه بیرون بیایند و یا بر کله شان مهر مزدوری کوبیده بشود یا مثل غلام میانه پرونده لواطه دادن آنها توسط رهبریت کل افشا شود. چیزی که در رابطه با آقای محمد علی اصفهانی گفته شده به شدت غیر اخلاقی غیر واقعی غیر انسانی و ضد اسلامی است.در این زمینه آنقدر از پیامبر اسلام و امامان شیعه اسناد و احادیث وجود دارد که اگر ولی فقیه مغلوب ذره ای به اینها معتقد بود اینگونه تهمت نمیزد.یکی از آموزه‌های مهم تربیتی که مورد تاکید اسلام قرار دارد و هم توسط آخوندهای جنایتکار و هم توسط باصطلاح این رهبریت،  پوسیده و مریض زیر پا گذاشته شده است ضرورت احترام حیثیت و آبروی دیگران و زود قضاوت نکردن درباره هیچ فرد یا اتفاقی است. این موضوع آن‌قدر مهم است که تجاوز به آبروی دیگران جزء بزرگ‌ترین گناهان محسوب شده و از طرف خدا وعده عذاب الیم داده شده است.پیامبردرباره اهمیت این موضوع میگوید "همه چیز مسلمان، از مال، آبرو و خونش بر مسلمان دیگر حرام است. هرگاه مومن برادر دینی خود را متهم نماید، ایمان او آب می‌شود و از بین می‌رود همان طوری که نمک در آب حل می‌شود و از بین می‌رود".امام صادق نیز  در جایی به نقل ازپیامبر میگوید، خداوند تبارک و تعالی امر کرده است: "هر کس دوستی از دوستان مرا خوار کند، در کمین جنگ با من نشسته است".فاعتبرو یا اولی الابصار.این رهبریت امروز که مغلوب است این است و ای اگر بر تخت قدرت نشیند که البته محال است.

۱۳۹۱ اسفند ۲۴, پنجشنبه

راه سی و پنجساله و استراتژی مرگ. یاداشت روز شماره 12


راه سی و پنجساله و استراتژی مرگ
دو نفر  دیگر از رزمندگان مظلوم و اسیر در کمپ لیبرتی جان دادند.رهبران حتما لباس سیاه پوشیدند.تمام جنایت به حتما عهده کوبلر گذاشته شد و ماجرادوباره و چند باره تکرار میشود.آنچه که در این میان سئوال اصلی است و هیچوقت به آن توجه نمیشود بلکه نزدیک شدن به آن گناه کبیره است این است که نوک پیکان تکامل  چه میخواهد بکند؟ 
مردن در راه یک استراتژی مشخص و روشن البته بهائی است که پرداختنی است ولی مردن بر روی یک خط مبهم و تاریک و غیر قابل توضیح نه تنها هیچ افتخاری ندارد بلکه خودکشی است ودر هر مکتب بخصوص  دین اسلام که نوک پیکان تکامل وهمسرش به یاوه ادعای آن را دارند از گناهان کبیره است.«ولا تقتلوا انفسكم ان الله كان بكم رحيما »، (نساء، آيات 29 و 30).  
رهبران مخفی و فراری و خارجه نشین به این مسئله جوابی نمی دهند. به این مسئله که بر خاک افتادن افراد بر خط سیاسی و استراتژیکی که سالهاست در گل نشسته چیزی جز خودکشی یا در حقیقت به خودکشی کشاندن انسانهای رنجدیده  ای که سالهاست به هوای آرمان در خون و رنج غوطه ورند نیست. خودکشی ای که گناهش البته بر دوش رهبران از راه افتاده میباشدهمانطور که بخشی از گناه مزدور شدن و جیره خوار آخوند جنایتکار خامنه ای شدن هم بر دوش نوک پیکان تکامل میباشد.
رهبران باید به این مسئله جواب بدهند. جوابی هم ندارند که بدهند فقط با توجه به اپورتونیسم حاکم بر اندیشه شان که در طی سی و پنجسال گذشته دمی از آنها جدا نبوده بجای نقد شرایط و پیدا کردن راهی برای برون رفت، از انجا که در بن بست استراتژیک کامل قرار دارند و حاضر هم نیستند این را قبول کنند مشغول وقت سوزانی هستند تا شاید دری به تخته بخورد و از شرایط بحرانی ایران و البته به مدد دوستان خارجی و حمله خارجی و خونریزی داخلی کلاهی هم نصیب ایشان بشود که البته این خواب و خیالی بیش نیست و سیانس تازه توهمات نوک پیکان تکامل میباشد.
ملت ایران  یک گله گوسفندی هفتاد و پنج میلیونی نیست که برایش از خارج چوپان تعیین نمایند. 
این ملت با تمام مشکلاتش صف بندیها و نیروهای خود را خوب یا متوسط یا بد در داخل ایران دارد.بیهوده نیست که فرانسه علیرغم تمام تلاشهای نوک پیکان تکامل کروبی و موسوی را بعنوان اپوزیسیون مد نظر قرار داد و او را نه. به غیر از این نوک پیکان تکامل الگوی کار خود را با سرنوشتی که بر سر سازمان مجاهدین فرود آورد نشان داده است.به کشتن دادن دهها هزار تن، براندن و منفعل نمودن هزاران تن، جلسات عجیب و غریب طلاق و ازدواج و امام زمان و کوره و دیگ و غسل هفتگی و..... اینها کارنامه او را پر نموده است.
 اشرف و لیبرتی و سی سال گذشته الگوئی روشن است که رهبر و همسرش برای ایران در نظر دارند.اینها همان فاجعه ای را که بر سر اشرفیان و لیبرتیان آوردند بدون شک بر سر یک ملت فرو می آوردند. خوشبختانه اگر خمینی قبل از حکومت هیچ چیز از خود نشان نداد نوک پیکان تکامل فرصت کافی داشت تا حکومت آینده خود و چگونگی فرمانروائی و دموکراسی مورد نظرش را با الگوی اشرف و لیبرتی نشان بدهد ومردم ایران در داخل و خارج کشور این شانس را داشتند که قبل از حاکمیت این باصطلاح آلترناتیو و رهبر مطلقا انتقاد ناپذیر و اپورتونیستش بدانند که محتوای این آلترناتیو چیست . 
ایزولاسیون این باصطلاح آلترناتیو نشاندهنده اقبال عمومی ایرانیان از این آش کشک خاله ای است که رهبران خود فرموده برای همه تهیه دیده اند.استراتژی  مرگ  تنها چیز  قابل فهم ی است که از شرایط لیبرتی درک میشود. شعار بازگشت به اشرف چیزی را عوض نمیکند.ماجرای استراتژی مورد ادعای نوک پیکان تکامل سالهاست  و از همان هنگام که با توهم انقلاب نوین و رهبری نوین جام سم را در کام بزرگترین سازمان سیاسی ایران فرو ریخت و خود پرواز تاریخساز کرد و در خارجه بساط دامادی را برقرار نمود تمام شده است .
 اگر این چنین نیست باید دقیقا توضیح بدهد که چشم انداز چیست؟ اما اگر توضیح داده نشود این مساله روشن است که برای تزئین میز میهمانی و شور و غوغای مجلس سور و سروردر خارج کشور و خرید و پوشیدن لباسهای گرانقیمت و بر پائی میتینگهائی که سالنهایش از هفتاد و دو ملت پر میشود، و بستن دهنها با جنازه و نعش بچه های مردم باید قصابخانه ای وجود داشته باشد . این قصابخانه در شرایط حاضر لیبرتی است که هر از چند وقت یکبار در آن جانهای فرزندان شریف ملت ایران به دست آخوندهای جلاد و سیاست بازان خارجی و بر روی جاده یک استراتژی غلط اندر غلط به تلخترین شکل بر باد میرود تا در چند هزار کیلومتری کسی  طلبکاریهای خود را ازکسانی که در صف قربانی منتظرند بیشتر و بیشتر کند.ولی سرنوشت این ها هم هر چه کباده عدالت و اسلام بر دوش بکشند چیزی جز سر نوشت امثال خمینی و خامنه ای نیست. این سرنوشت یعنی منفور شدن همین الان هم در مقابل چشمان آنهاست. قرآن کریم   که روزگاری هم موجب شد محمد حنیف نژاد با اتکا به آن بنیان یک سازمان مسلمان و انقلابی را بریزد  بخوبی این را بیان نموده است. متاسفانه هرکس در لجن ستم فرو رفت چشمهای بینشش نمی بیند ولی سرنوشت او همین است. فسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا  و كسانى كه ستم كرده‏ اند به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت. مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده و پس از آنكه مورد ستم قرار گرفته ‏اند يارى خواسته‏ اند.  شعرا 227
تحریریه

۱۳۹۱ اسفند ۲۲, سه‌شنبه

یاداشت روز شماره 11 خبر رقت انگیز!

یاداشت روز شماره 11
خبر رقت انگیز!
سایت موسوم به همبستگی ملی که با نامی بی مسمای خود همه چیز در آن هست الا همبستگی ملی خبر فوری حمایت یک واحد از ارتش آزادی! از فراخوان چهارشنبه سوری را در این لینک داده است.فوری - خبرهای خیزش امشب جوانان برای چهارشنبه سوری.      
تنها و تنها و تنها باید کلمه رقت انگیز را در رابطه با این خبر به کار برد. رهبران خارجه نشین و مخفی شده پیش از آنکه شرایط هولناک لیبرتی رادر چنگال آخوندهای خونخوار حاکم بر ایران دریابند وقبل از آنکه به علت این همه استیصال و فلاکت و ادبار و نکبتی که گریبانگیر بزرگترین جنبش ایران شده است پی ببرند و در پی راه حلی واقعی باشند همچنان رو به سوی ناکجا آبادی موهوم که سالهاست در پی آنند  بر راههای جنازه و خون میشتابند و اخباری اینچنین رقت انگیز را که معلوم نیست چه دردی را دوا میکند به کار میگیرند.
یک واحد ارتش آزادی اعلام حمایت نموده.در کجا؟این واحد نمودش در چیست؟بجز همبستگی چه کسی از این واحد خبر داده؟ همه چیز مبهم است اما عجیب نیست. جنبشی که بیماری توهم و خیال رهبر آن را به زوال برده است و سالهاست توهم انقلاب نوین! توهم رهبری عقیدتی! توهم ایدئولوژی نوین! توهم انقلاب درونی! توهم ازدواج تاریخساز! توهم رشد ششصد برابر اعضا! توهم پیروزی نشاندادن شکست تمام عیار در فروغ جاویدان! توهم رشد صد برابر و جنگ صد برابر! و هزار توهم فاسد کننده  و پوچ وخطرناک دیگر بنیادهایش را پوسانده و از بین برده است چنانکه دهها و دهها تن از اعضای پر سابقه آن حلقه مزدوری جمهوری اسلامی را در گوش کرده اند و بجان همرزمان سابق خودشان افتاده اند و اعضای جدا شده و با ملا همکار شده اش که گویا در شورای رهبری بوده اند، نظیر زهرا میر باقری و مریم سنجابی و مرضیه قرصی داستانهای هزار و یکشب را در باره روابط رهبر میسرایند،  چرا نباید در ادامه این توهمات از یک واحد ارتش آزادی! و تبریک آن بخاطر چهارشنبه سوری خبر دهد. راستی روحهای دهها هزار شهید بخاک و خون افتاده از این صحنه سازیهای رقت انگیز نمیلرزد و رنج نمیکشد؟این توهمات در بیرون کسی را نمی فریبد ولی در درون آیا مخترعین آن را راضی میکند و اگر راضی کند باید گفت : وای اگر در پس امروز شود فردائی.تحریریه

۱۳۹۱ اسفند ۱۳, یکشنبه

یاداشت روز.شماره 10 یعنی خفه شوید!

 یعنی خفه شوید.یاداشت روز
آقای کاظم مصطفوی یکی از اعضای سازمان مسعود و مریم رجوی در سایت موسوم به همبستگی ملی در یک نوشته ای بنام«كاظم مصطفوي: دو گواهي و يك سؤال»به طور مستدل اثبات نموده که بعد از کشتار اسرای لیبرتی دو نمونه تکان دهنده و تاریخی اتفاق افتاده است که یکی از آنها شهادت دادن بهروز جاوید تهرانی است که گفته است
او در فیس بوک خود مطلبی نوشته است با عنوان « حمله تروریستی به کمپ لیبرتی و وظیفه اخلاقی و سیاسی ما». در پایان نوشته خاطره ای نقل کرده است که خواندنی است: «تابستان سال ۱۳۹۰ به دلیل فیلمبرداری از محسن دگمه‌چی بیمار در حال احتضار، من را به همراه صالح کهندل، فرزاد مددزاده و پیروز منصوری از بند ۱۲ زندان رجایی شهر کرج به سلولهای بند ۲۴۰ اوین منتقل نمودند. ما تمام ۳ماه تابستان را در سلول انفرادی گذراندیم و در ماه دوم یکبار سربازجوی وزارت اطلاعات «علوی» که من را برای بازجویی به اتاق مخصوص برده بود بعد از قریب نیم ساعت سخن گفتن از فرصتهای از دست رفته زندگی من و دلسوزیهای پدرانه! برای جوانی تباه شده من انگار فکر تازه‌ای به ذهنش رسیده گفت:
علوی: بهروز می‌خوای بری خارج از کشور؟
من: (چون نزدیک آزادیم بود خیلی مشکوک گفتم) من پاسپورت ندارم جناب علوی. بدون پاسپورت تا شمال هم نمی‌رم.
علوی: (با عجله) پاسپورتم بهت می‌دیم.
من: (چون فکر کردم می‌خواد از شر من تو ایران خلاص بشه گفتم) من پول ندارم که بخوام برم خارج.
علوی: پولم بهت می‌دیم.
من: (کنجکاوانه پرسیدم) چکار باید بکنم؟
علوی: هیچی. همین کاری که این ۱۵ سال تو ایران کردی. مبارزت رو بکن. (بعد از چند ثانیه سکوت هر دونفر، ادامه داد) کنارش دوتا فحشم به سازمان بده». به اندازه کافی روشن هست؟
شهادت دوم در باره گفته های بومدراست بدینصورت:
شهادت دوم توسط طاهر بومدرا در مراسم بزرگداشت یاد شهیدان کمپ لیبرتی بود. آقای بومدرا نیازی به معرفی ندارد. همه می دانند آقای بومدرا کیست و شغلش چه بود و از طرف سازمان ملل چه مأموریتی، در رابطه با ساکنان اشرف، در عراق داشت. او از نزدیک شاهد بسیاری توطئه های پشت پرده برای از هم پاشاندن تشکیلات مجاهدین بوده است. او در سخنان خودش، که به نظر من یکی از ماندنی ترین سندهای تاریخ معاصر ما است، نمونه ای را نقل می کند که مورد نظر ما است. آقای بومدرا خود را «شاهدی» «مسئول اظهارات» خود معرفی می کند که صرفا به این دلیل شهادت می دهد که «سکوت غیر قابل قبول است» آقای بومدرا تصریح کرده برای اثبات صحت حرفهای خود حاضر است در هردادگاهی حاضر شود. او از جمله گفته است: «بگذارید اظهارات کوبلر به اشرفیها را یادآوری کنم، هنگامی که او گفت من از جانب شما امضاء کردم تا جان شما را نجات دهم. ما به او هشدار دادیم که این کار او نجات جانها نیست. البته، دور میز رهبری یونامی ما داشتیم در مورد جدا کردن سر از بدنه صحبت میکردیم. نقل مکان، که در واقع نقل مکان نیست بلکه یک جابجایی اجباری است. هدف واقعی انحلال اشرفیها است. اما نمیتوانید آنها را منحل کنید، بنابراین بایستی رهبری را از جمعیت کمپ لیبرتی جدا کنید. این طرز بیان و سخن ما بود، که بقیه جمعیت هر کدام راه خود را خواهند گرفت و در طبعیت محو خواهند شد. اما رهبری دستگیر خواهد شد». این یکی هم به اندازه کافی روشن است.
حالا بعد از این دو نمونه، من به سوال اصلی ام می رسم.
در اوین، سربازجوی اطلاعاتی، زندانی مقاوم و شناخته شده ای را تشویق می کند به خارج رود و حتی «مبارزه اش را بکند» و در «کنارش دوتا فحش هم به سازمان» بدهد.
در عراق هم مارتین کوبلر به نیابت از خامنه ای و مالکی کار «حقوق بشری» خودش را در «جدا کردن سر از بدنه» مجاهدین می داند.
«مأموریت» سربازجوی اطلاعاتی رژیم و کوبلر و اذنابشان مشخص است، شما لطف بفرمایید و بگویید شما «وظیفه»تان در خارج کشور در رابطه با «تشکیلات مجاهدین» و «سر و بدنه آن» چیست؟

ما امید واریم که هیچ بلائی از جانب آخوندها بر سر اسیران لیبرتی و نیز رهبر مطلقه نیاید و فرصت باشد تا بدون خونریزی و جنایات قضایا روشن گردد و چنانکه مشخص است تقریبا اکثر گروهها وشخصیتها از کشتار مجاهدین ناراحت شده و اعلام موضع نمودند اما در باره نکته اول اقای مصطفوی باید یاد آورنمود که در ایران آخوند زده که یک وبلاگ نویس را به دلیل چند نوشته کوچک یک شبه میگیرند و میکشند این برخورد با آقای بهروز جاوید تهرانی عجیب است که پول و پاسپورتش بدهند بیاید دوتا فحش به مجاهدبن بدهد.اگر اینطور پول و پاسپورت میدادند یک صف چند کیلومتری از کسانی که حاضرند پول و پاسپورت بگیرند مطمئنا پشت در وزارت اطلاعات آخوندهای خونخوار و آدمخوار تشکیل میشد. بجز این مسئله شاید آقای مصطفوی خبر ندارد که در خارج کشور مع الاسف به دلیل سیاست رهبری مجاهدین تعداد کسانی که بدون پول و پاسپورت به مجاهدین محبوب دیروز دشنام میدهند به اندازه کافی هست که احتیاجی به آقای بهروز جاوید تهرانی نباشد.اگر شماره آن اعضائی را که جدا شده اند و در خدمت رژیم ملایان در خارج کشور مشغول فعالیت علیه مجاهدین هستند بخضوص اعضای کاندیدای شورای رهبری مجاهدین امثال باقریها وسنجابیها را بحساب بیاوریم می فهمیم که چندان نیازی به بهروز جاوید تهرانی نیست.حرفهای کسی چون باقری و سنجابی کجا و بهروز تهرانی کجا! این مساله که آقای کاظم مصطفوی بر روی ان انگشت گذاشته است یک سیاست کهنه و قدیمی لو رفته می باشد که از حدود بیست سال قبل توسط رهبران مجاهدین به کار گرفته شده است تا هر صدای مخالفتی را در خارج کشور خفه نماید و بگوید ما آنقدر برای رژیم تهران خطرناک هستیم که اگر حتی هشتاد در صد به رژیم تهران زده و بیست درصد به مجاهدین (بخوانید رجویها) خامنه ای رضایت دارد .این بزبان روشن یعنی خفه شوید تا ما هر چه میخواهیم به سایر افراد و نیروها مثل سی سال قبل فحش ودشنام بدهیم.آقای دکتر بنی صدر را خائن بنامیم.مرحوم بختیار را بکوبیم.مرحوم روانشاد دکتر عبدالرحمن قاسملو را خیانتکار بدانیم. تمام گروههای سیاسی ایرانی در خارج مرزهای ایران را به خیانت متهم نمائیم.تمام اعضای جدا شده را بریده و بریده مزدور و روسیاه بگوئیم. مسلمات دین و مذهب را زیر پا بگذاریم و افراد را به طلاق جمعی بکشانیم جلسات بندهای عجیب و غریب را درست کنیم که وقتی آدم میشنود نمیداند چه بگوید،ولی هیچکس حق نداشته باشد حتی دو حرف وکلمه کوچک تلخ به مقام معظم رهبری مجاهدین بدهد زیرا این خواست رژیم می باشدو به نفع حکومت ملا هست.باید به جناب کاظم مصطفوی عرض کرد که نخیر آقای محترم گذشت آن دوران که این چیزها را باور مینمودند دیگر نه رهبر رهبر قبل است نه ایرانیان ایرانیان سابق ،دوران این بامبولها زمانش رفته و گذشته است.عملکردهای عجیب و غریب رهبراز فریادهای گوشخراشنده  و آن سرودها و درودها ی ظد کاپیتالیستی وضد امپریالیستی و تائید حمله به سفارت وشعار ضد آمریکائی دادن و از سکتاریسم اولترا چپ ایشان در شروع زودرس مبارزه مسلحانه با آخوند مرتجعی که میلیونها پایگاه اجتماعی داشت و آواره کردن دهها هزار نیروی علنی و به کشتن دادن آنان با یک سیاست غلط، و فرار تاریخساز به خارج کشور و معجزه انقلاب درونی برای بستن دهانها و همکاسه شدن با کسانی که مردم ایران از آنها نفرت دارند و در ادامه این باصطلاح انقلاب درونی آن سکتاریسم اولیه به یک فرقه و سکت تبدیل شدن و تمام سر و صداهای ضد سرمایه داری به همراهی با همان دولت تبدیل گشتن چه میباشد؟بس کنیدآقا!بس کنید و کمی فکر کنید و ملت را گوساله گاو نپندارید. مردم میفهمند و دوره این حرفها گذشته است.ملت ایران چه در داخل کشور و چه در خارجه از ملای کثیف تنفر دارد ولی حاضر نیست برود زیر بار یک رهبری که بسیار از اعضایش رهبر را ترک کرده و به سرنوشتهای دردناک دچار شده اند. و کارنامه سی ساله اش آنقدر خطا دارد که در اساس قضیه جرئت ندارد حتی یک انتقاد را  بپذیرد. چون اولی را که پذیرفت ده انتقاد و ایراد دیگر روی میزش می آید پس همان بهتر که رهبر در آسمان هفتم و بلکه بالاتر باشد تا هیچکس نتواند یک نفسی حتی بکشد. آخر چطور ملت یک رهبری را قبول میکند که شمار زیادی از اعضایش از دستش ترک تشکیلات کرده اند! خیر ملت ایران نه خامنه ای میخواهد و نه رجوی اینها هر دو به گذشته متعلقند و گذشته البته گذشته است و البته اطمینان داشته باشید که ملتی که در داخل کشور خفه نشده و سی سال است دارد زندان و زنجیر میکشد (و بر خلاف شما و رهبر خارجه نشین که یکی دو هفته بعد از اعلام مبارزه مسلحانه و جاری شدن رود خون به دست خمینی جلاد سوار بر طیاره فرار نمود و الان هم معلوم نیست کجا مخفی شده و حدودا دهسال میباشد که اثری از او پیدا نیست) در داخل مملکت رو در روی ملا ایستاده و به ریش او تف مینماید با این حرفها خفه نخواهد شد. بهتر است شما بروید و حقیقت کردار و اعمال این رهبر و خودتان را با دو چشم باز نظاره بفرمائید. شاید هنوز خداوند به شما ترحمی نموده و از این ضلالت و بدبختی و فلاکت یک راه نجاتی به شما نشان بدهد.
تحریریه