۱۳۹۲ فروردین ۵, دوشنبه

یاداشت روز پانزده.واقعیت ماجرای گردن بندهای رهبر عقیدتی چه می باشد؟


برای هیچکسی از کسانی که با وضعیت عراق و کمپ لیبرتی و اشرف و کوششهای رژیم کثیف و ضد ایرانی و ضد اسلامی خامنه ای آشنا هستند تردید و شکی وجود ندارد که کسانی چون امثال  اعضای سابق مجاهدین یعنی بتول سلطانی و مریم سنجابی و زهرا میر باقری به علل مختلف و از جمله استیصال و بدبختی و شرایط سر خوردگی متاسفانه پس از اینکه هر کدامشان قریب به بیست سال از عمرشان را در سازمان مجاهدین بوده اند رفته اند و در خدمت تبلیغات رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفته اند و در این هم تردیدی نیست که جمهوری اسلامی برای کشتار و نابودی ومنزوی نمودن مجاهدین به هر عملی دست میزند.
اما این تمامی مسئله و قضیه نیست و سئوالات متعدد خودشان را آشکار میکنند.
 اول اینکه به چه علت این زنان سابقا مجاهد با بیست سال سابقه و بلکه بیشترکه سالها در معرض جنگ و مرگ و خطرات بوده و رزمنده مجاهد و در سالهای اخیر   در شورای رهبری یادر حد معاونت این شورای رهبری بوده اند و هر یک بینات انقلاب درونی و مریم  بوده اند باید چنان سقوطی وحشتناک بنمایند که همه چیز را فراموش نموده و در خدمت دستگاه جمهوری اسلامی یعنی جمهوری دزدان و قاتلان و شکنجه گران و منافع و مقاصد کثیف آن قرار بگیرند. 
دوم اینکه چه اتفاقاتی رخ داده و چه بلایائی بر سرشان آمده که زن مسلمان سابق بر این مجاهد، بیاید و در برابر انواع و اقسام تریبونها ی اکثرا متعلق به جمهوری اسلامی و وابستگان آن و برخی رسانه های خارج از ایران اعلام کند که رهبر بامن و سایرین تماس فیزیکی داشته است و ما را بر خود حلال نموده وچنین و چنان کرده و یک داستانهائی را و یک صحنه های بواقع شنیع و پر نکبتی رانقل کنند که داستانهای کتاب هزار و یکشب و جلسات هارون الرشید خلیفه در برابرش عجیب نیست.  خوانندگان میتوانند با نوشتن نامهای بتول سلطانی و دیگران بر روی شبکه گوگل در روی انواع و اقسام سایتها از سایتهای رژیم گرفته تا غیر رژیم اسرار این ها را بدانند و بخوانند و حیرت کنند که در قرن بیست و یکم  ازچه اتفاقاتی در کشاکش این همه جنگ و مصیبت و بدبختی حرف میزنند .
مساله ثالث اینکه اینها گفته های کسانی است که در هم شکسته اند و خود را به کثافات رژیم آلوده نموده اند آیا نباید سئوال نمود که چرا فقط و فقط در رابطه با یک سازمان و یک فرد مشخصی که در اعلی علیین اخلاق و انقلاب میگویند سیر و سلوک میکند این حرفها زده میشود و اساسا سابقه ندارد که برای یک سازمان و یک رهبر دیگر چنین چیزهای عجیب و غریبی نظایر جلسات رقص رهائی و گردن بند انداختن به گردن زنان و حلال کردن آنها  گفته شود. 
باید دید چه چیز عجیبی در روابط  و تنظیم روابط و افکار و آمال این رهبر و سازمان وجود دارد که اجازه میدهد و جرئت میدهد حتی افراد به دروغ چنین مسائلی را بیان کنند.فرض کنیم همین امروز بیایند در باره شاهزاده رضا پهلوی فرزند شاه یادکتر ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور سابق یا رهبر کردهای ایران چنین چیزی بگویند که البته نمی گویند چون زمینه مثال اساسا وجود ندارد.
مساله چهار و مهمتر از همه این است که با فرض به اینکه بلی اینان در خدمت جمهوری اسلامی هستند و اینکه تمام حرفهایشان کذب محض میباشد اما این سئوال پیش می اید که رهبری که به خود اجازه داده است که رسما فساد اخلاق یکی از اعضای سابق خود بنام قربانعلی حسین نژاد میانه را که گویا سالها مترجم عربی اش بوده افشا نماید و در برابر حیرت همگان به صراحت و جسارت عجیبی بگوید که این فرد یعنی مترجم فساد اخلاق شدید داشته است و کوشش میکرده به کارگران سودانی در کمپ اشرف لواط بدهد، به چه علتی در همان مجلس یا جلسات دیگر رسما و قاطعا اعلام نمی کند که حرفهای امثال این سه زن  و امثالهم دروغ محض است. تا بحال حتی یکبار هم کذب این گفتارهای شنیع انجام نگرفته است.نگفتن این مساله حتی بطور باریک یک سئوالاتی را در جلو قرار میدهد که شاید در گفتن این مطلب اشکالاتی وجود دارد که تکذیب نمیشود.در هرحال خداوند فقط اسرار و خفایا را میداند و البته قضیه اگر دروغ باشدحرفهای این سه زن مستاصل و شکسته حال که متاسفانه خود را به پلیدی نزدیکی با حکومت آخوندها اگر چه از سر استیصال و درماندگی و نفرت آلوده اند تاثیری نخواهد داشت ولی اگر حقیقتی باشد اگر نه امروز فردا یا پس فردا کشف خواهد شد و کسان دیگر حرفهای دیگر خواهند زد چون سر انجام هیچ چیزی نمیتواند مخفی بماند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر