۱۳۹۲ دی ۱۶, دوشنبه

در پاسداری از نقد یا سرکوب منتقد؟!

در پی افتضاحی که اخیرا رهبری مجاهدین با تولید و انتشار ترانه ای علیه منتقدین ببار آورد وموجب افشا و رسوایی بیش از پیش خود شد، برخی هواداران کنار کشیده و شرمگین مجاهدین که بیش از بیست سال است از سازمان جدا شده و تا فرق سر در زندگی و مسائل شخصی خود غرق و گرفتارند، و فرصت سرخاراندن هم برایشان نمانده، وادار شدند کمی از گرفتاریهای روزمره نظیر کار و بیزنس و خرید و فروش و میهمانی رفتن و میهمانی دادن بزنند و با تنطیم فحشنامه ای علیه منتقدین پا به میدان حمایت از مجاهدین بگذارند، و به اصطلاح خودی نشان بدهند. از جمله این هواداران خسته و شرمنده فردی است به نام سعید اطلس است که به گفته خودش با "اکراه و بی میلی" مطلبی را سرتا پا در رد و نفی انقلابی منتقدین رهبری مجاهدین با عنوان بی ربط "حُرمت قلم و نقد و نقدپذیری را پاس بداریم" فراهم آورده و روی اینترنت گذاشته است.
وی که از قضا کمترین حرمتی برای قلم و نقد قائل نشده نوشته است که "بنا نداشتم که خود را وارد یک گفتمان مضّر و مسموم اینترنتی بکنم"! او اما به این گفته خود وفادار نمیماند و بدون این که بگوید که چرا وفادار نمانده به این "گفتمان مضر و مسموم" وارد شده، و از همان سطر اول بنا را بر فحاشی و هتاکی علیه منتقدین سازمان گذاشته است.
نامبرده در پاراگراف اول نوشته اش که چهار سطر بیشتر نیست حدود 10 بار حرمت قلم و حرمت منتقد را زیر پا گذاشته و کلماتی مانند مسموم، بی فرهنگی، ناسزاگویی، یاس آفرینی، بی ظرفیتی، بی مسئولیتی، انتقام جویی کور، ویروسهای نفرت زا، خودزنی های بی در و پیکر را علیه منتقدین رهبری مجاهدین به کار گرفته است. این تازه در شرایطی است که اکراه داشته و نمیخواسته وارد شود! تصور کنید اگر راغب بود و میخواست وارد شود چه چیزیهایی که نمینوشت؟! گمان نکنید که از اینجا به بعد در نوشته او حرمت قلم و منتقد بینوا رعایت شده، نه، چماق همچنان بالا و درگردش است و منتقدین با کلماتی نظیر  خود شیفتگی، شیطان سازی، دق دل، مقاصد بودار، تشویش اذهان (این یکی چقدر شبیه ادبیات قوه قضائیه رژیم است)، بوق و کرنا، بسیجی خط امامی، اظهارات سخیف، موضع گیری آخوند پسند، فضولات، همبستری با رژیم، غیر اخلاقی، آلوده کردن فضا، و. . . نواخته شده اند.
سعید اطلس در برخوردی جانبدارانه و در حمایت از رهبری مجاهدین و بدون ملاحظه و رعایت هیچ پرنسیبی همه چیز و همه کس را قاطی کرده و از جمله پرویز یعقوبی را کنار شاهسوندی و علی فراستی و خدابنده نشانده و تو نمیدانی که علی فراستی چه ربطی به موضوع دارد و چرا از قبر بیرون کشیده شده است. سعید اطلس که احتمالا از اساس متوجه انتقاد اصولی پرویز یعقوبی به رهبری مجاهدین در همان سالها نشده، قصد دارد با آسمان و ریسمون وانمود کند که گویی منتقدین دیگری غیر از شاهسوندی و فراستی علیه رهبری مجاهدین وجود ندارد، و یا همه مانند آنها هستند. چون در نتیجه گیری هم "آخر و عاقبت" همین افراد را یادآور شده است. غافل از آن که اگر سعید اطلس صبح تا شب و شب تا صبح بدنبال زندگی شخصی و حل و فصل امورات دنیوی است، انسانی مانند پرویز یعقوبی در حد توان به فکر مجاهدین و ایران و مردم و ایران است و با بیش از 50 سال مبارزه در سن 80 سالگی به مراتب ساده تر، بی ادعاتر و مردمی تر از او زندگی میکند. به طوری که خیلیها باید آرزو کنند عاقبتی مانند پرویز یعقوبی داشته باشند.  
سعید اطلس حتی جرئت نمیکند به خودش نیز یادآور شود که همین حالا شمار قابل توجهی از منتقدین مجاهدین اعم از دکتر و وکیل و حقوقدان و شاعر و نویسنده و فعال حقوق بشر حضور دارند که بعضا بیش از سی سال از عمر و جوانی خود را درون سازمان گذرانده و برخلاف سعید اطلس بعضا تا بالاترین مدارج سازمان نیز رسیده اند. این منتقدین، همچنان عبور ناپذیرترین مرزها را با رژیم حفظ کرده و بارها به روشنی و با صراحت خود را  دشمن رژیم و منتقد یا مخالف مجاهدین تعریف کرده اند. سعید اطلس همچنین جرئت نکرده که حتی به یک مورد از مجموعه انتقادات این منتقدین نزدیک شده و یا به آنها اشاره کند. او که منتقدین را با زشتترین کلمات مورد حمله قرار داده این اندازه شجاعت نداشته که بگوید کدامیک از انتقادات منتقدین غیر واقعی و ناوارد است.
وی مینویسد که مطالب انتقادی علیه رهبری مجاهدین "حاوی نکات جدیدی نسبت به عملکردهای سازمان مجاهدین نبوده بلکه فرموله کردن انتقادها و همچنین تکرار دعاوی گذشتۀ ناراضیان جدا شده از سازمان بوده است." ملاحظه میکنید او گمان میکند هر نقدی را که تکرار شد میتوان نادیده گرفت! نمیگوید که آیا همین نقدهای تکراری را وارد میداند و قبول دارد یا نه و اگر قبول ندارد چرا؟
سعید اطلس در این نوشته درهم و برهم و مغشوش بالاخره نمیگوید که اساسا به نقد اعتقادی دارد یا نه؟ و آیا منتقدین حاضر رهبری مجاهدین مجاز هستند به رهبری انتقاد کنند یا نه؟ و آیا رهبری باید در قبال انتقادات جوابگو باشد یا نه؟ و این که منتقدین چگونه باید انتقاد میکردند تا پاسخی منطقی میگرفتند و با درج عکس و فیلم و تفصیلات به آنها نمیگفتند مزدور، اطلاعاتی، لاشخور، لجن، رو سیاه، لوش، تیغ شیخ تیز کن، لمپن سیاسی، گند مال ملاها، میمون، بریده، دریده، توی آبگند شیخ تپیده، پلشت، قرشمال، نرینه رسوب کرده در معابر فرنگ، رذل، روانپریش، خر، خاک بر سر، تفاله، خائن و . . . سعید اطلس مشخص نمیگند که آیا اینها را هم جزء "گفتمان مسموم و مضر" محاسبه کرده است یا نه؟
این پاسدار حرمت نقد در نوشته خود هیچ اشاره ای به مطالب زشتی که حالا قریب یک سال است از طرف رهبری مجاهدین 24ساعته نثار منتقدین میشود نمیکند. او نمیگوید که اگر آقایان قصیم و روحانی نمیخواستند با شورای مجاهدین کار کنند چه باید میکردند که مصداق "شناعت" و "دنائت" و ردالت و هزار تا ناسزای دیگر نمیشدند و یا اگر اسماعیل وفا یغمایی میخواست از سرنوشت همسر سابق اش مطلع شود و بداند که او زنده است یا نه تا نگرانی فرزندش را برطرف کند، چه باید میکرد که خشم رهبری مجاهدین برانگیخته نشود؟ همان رهبری ای که مطلقا از ادعای رحمت و رهایی کوتاه نمیایند و یکی خود را "مهرتابان" و یکی "جان حانان" مینامند.
آقای سعید اطلس اجازه هست پرسیده شود که آیا راست است که در داخل تشکیلات مجاهدین با مستمسک قرار دادن برخی آیات سوره احزاب به ضرب و زور جا انداخته اند که تمام زنان عالم یا حداقل زنان گیر افتاده در سازمان مجاهدین، محرم و حلال جنسی و ناموس رهبری هستند؟ آیا راست است که رهبری مجاز بوده و مجاز هست این زنان را به طور فیزیکی لمس کند، به گردنشان گردن بند بیآویزد، و آنها نیز در مقابل او بدون حجاب مینشستند و یا روسری خود را به کمر بسته و برای او عربی میرقصیدند؟ طرح این سوالات از رهبری سازمانی که خود را مدعی آلترناتیوی رژیم میداند رواست یا به گفته شما شکستن "مرز با بسیجی خط امامی " و "همبستری با رژیم" است؟! آیا اگر کسی این سئوالات را مطرح کرد، از حق نقد برخوردار است و باید جوابش را داد یا به گفته شما فضا را آلوده و از رهبری "شیطان سازی" میکند؟ آخر شما که در خارج کشورید و در امن عیش بسر میبرید و از ناروایهای باورنکردنی که چند دهه است بر افراد درون تشکیلات روا میشود خبر ندارید.
شما در قسمت پایانی نوشته خود آورده اید  "جامعۀ آفت زده و ستم پذیر، جامعۀ میرایی است که در آن قلم ها شکسته و دهانها بسته می شوند. بنابراین برای گسُترش دگر اندیشی و بالا بردن ظرفیت های نقد پذیری در یک جامعۀ بسته، باید تلاش های فرهنگی را گسُترش داد و بهای لازم را هم پرداخت."
لطفا از این شعار دادنهای پوشال دست بردارید! شما که بهایی برای نقد نمیپردازید، همه همت شما این است که اگر اشتغالات دنیوی اجازه دهد در سال یکی دو مطلب در حمایت از رهبری مجاهدین راهی اینترنت میکنید و وظیفه خود را تمام شده میدانید. بهای نقد را از جمله کسانی میپردازند که به خاطر جدایی کاملا محترمانه از شورای مجاهدین متجاوز از 6 ماه است که زیر ضرب بیشترین فحاشیها و هتاکیها و فشارهای سرکوبگرانه و ناروا قرار دارند و ظاهرا این سرکوب و جفاکاری ظالمانه پایانی هم ندارد. با این وصف بر اثر ایستادگی همین منتقدین پرده تقدس مابی رهبری مجاهدین از هم دریده و ارعاب و سرکوب نیز راه بجایی نبرده و نخواهد برد، قطعا رهبری مجاهدین چاره ای ندارد جز این که مسئولیت رفتارهای خود را به عهده بگیرد و پاسخگوی اعمال خود باشد. شما هم بهتر است اگر اوقات فراغتی یافتید و خواستید اعلام حضور کنید در دفاع از نقد و در حمایت از منتقد بنویسید که بی تردید ثواب دنیا و آخرت را در پی خواهد داشت.
تحریریه صدا
 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر