۱۳۹۰ شهریور ۱۸, جمعه

معنای "شریف ترین"!. یاداشتهای روز صدا

  
معنای "شریف ترین"!

اخیرا دستگاه تبلیغاتی مجاهدین بخصوص تلویزیون آنها بخش عمده‌ای از انرژی و برنامه های خود را به پخش رپرتاژهای مفصلی از به اصطلاح انتخاب مسئول اول مجاهدین اختصاص داده است.

همه می دانند که با توجه به ساختار تشکیلاتی مجاهدین و با وجود موجود عجیب الخلقه ای به نام رهبری خاص الخاص آنهم در قرن بیست و یکم که ترجمه مثلا مدرن همان ولایت فقیه است، اساسا انجام انتخابات در سازمان مجاهدین امری محال است، چون نمی تواند اقدامی محتوایی باشد. و هر چه هست ادعا و یا فرم و شکلی است برای اغفال دیگران و چیده مان ویترینی است مشتری پسند تا چهره ضد دموکراتیک سازمان را بزک کرده و زهر مشابهت رفتارهای این سازمان با رژیم جمهوری اسلامی در حوزه رهبری را بگیرد.

از این بحث و از انبوه تناقضات ناگزیری که در شکل و محتوای برگزاری انتخاب مسئول اول در مجاهدین وجود دارد و بسیاری از این تناقضات در پخش گزارشات تبلیغی آن، پیش چشم بینندگان قرار گرفت فعلا در می‌ گذریم و بررسی آنها را به فرصت دیگری موکول می کنیم. در اینجا اما با اجازه می خواهیم فقط یک سوال ساده از خانم رجوی بپرسیم...

ایشان پس از به اصطلاح انتخاب مسئول اول مجاهدین سخنانی طولانی و سخت تکراری از طریق ویدئو و از پاریس خطاب به مجاهدین فرستادند. خانم رجوی به منظور تقویت روحیه‌ و دلخوش کردن افراد گیر افتاده در کمپ اشرف بخشی از سخنان خود را به حمایت‌های بین المللی از مجاهدین اختصاص داد و از جمله گفت که تعدادی از "شریف ترین" پارلمان ترها و دیپلمات‌ها از مجاهدین دفاع و حمایت کرده اند.

اولا اگر برخی از مقامات پیشین آمریکا و اروپا و تنی چند از ژنرال های بازنشسته و دارای سن و سال آمریکایی از مجاهدین ابراز حمایت کرده اند به اعتراف خودشان دهها هزار دلار پول نقد، دستمزد این حمایت زبانی را از مجاهدین گرفته و حتی دولا پهنا نیز حساب کرده اند. بنا بر این سزاوار نیست که خانم رجوی با طرح این مسئله بر افراد ارتش آزادیبخش منت بگذارد و آنها را از این بابت شرمنده کند.

اما نکته مهم در اظهارات خانم رجوی این است که این به اصطلاح حامیان خودشان را با عنوان "شریف ترین" دیپلمات ها به خورد دیگران می دهد و آنها را روی دست می گیرد و به رخ می کشد. این حقیقت ندارد و دروغ است. واقعیت این است که این افراد حتی از نظر همکاران خودشان افراد درست و درمان و قابل اعتمادی نیستند و بسیاری از آمریکایی ها نیز از ماهیت آنها می ترسند و به نحوی فرار می کنند. نیازی نیست تا مانند خانم رجوی از  صفت تفضیلی  یعنی "ترین" برای معرفی صفات و کارهای منفی این شریف ترین!! ها  در سیستم اجرائیاتی  امپریالیسم استفاده کنیم. کافی است به گوگل سر بزنید و ببینید که همین آدم ها که خانم رجوی "شریف ترین" شان می نامد و حلوا حلوای شان می کند چه موجودات  شگفت آوری هستند.
یکی از آنها آزنار نخست وزیر پیشین اسپانیا است فردی شریف!که دانشجویان اسپانیایی در شعارهای خود او را "آدم کش" می نامیدند.

یکی دیگر از همین "شریف ترین"ها به گفته ی خانم رجوی و حامی مجاهدین، جان بولتون معاون سابق آمریکا در سازمان ملل است.

جان بولتون در ايّام دانشجويی، از ميليتان های افراطی ترين جريان های راستگرا بود.
در سال ۱۹۶۴ به عنوان يک عضو کميته ی تبليغاتی گلدواتر، کانديدای راست افراطی و به غايت بد نام و بد سابقه ی رياست جمهوری آمريکا فعاليّت می کرد.
بولتون از Jesse Helms سناتور نژادپرست کارولينای جنوبی، حمايت می کرد. او توانست با بهره گيری از تخصّص حقوقی خود، و آگاهی از خم و چم های قانونی، با ايجاد يک کلوب پارلمانی، قوانين مربوط به محدوديّت های کمک های مالی سياسی به کانديدا ها را، دور بزند.
می گفت، می شود کار خود را پيش برد؛ و بعد، با پرداخت فقط يک جريمه ی ساده ی چند هزار دلاری، همه چيز را ماستمالی کرد ! 
در سال ۱۹۸۹ جان بولتون با تمام توان کوشيد تا پی گيری های قانونی در مورد رسوايی  "ايران کنترا" را خفه کند. در اين رسوايی معروف، پای نمايندگان حزب جمهوريخواه نيز، به خصوص در زمينه ی قاجاق مود مخدّر، به ميان کشيده شده بود. اين، آغازی درخشان برای کار حرفه يی بولتون در دستگاه دولتی آمريکا به حساب می آيد !
جرج بوش پسر، بعد از پيروزی در انتخابات، جان بولتون را به عنوان دستيار وزير امور خارجه در امور مربوط به کنترل سلاح های امنيّت جهانی، به کالين پاول، وزير امور خارجه ی وقت، تحميل کرد. چرا که "باز" ها اعتمادی به کالين پاول نداشتند. و مأموريّت جان بولتون، در واقع، بدست آوردن اخبار! در کار کالين پاول، برای آن ها بود.
بولتون  در موقعيّت های مختلف، در وزارت دادگستری، و در وزارت امور خارجه، لحظه يی در مسخره کردن و به ريشخند گرفتن  نهاد های بين المللی، به طور عام، و عدالت بين المللی به طورخاص، کوتاهی نکرده و فرصتی را برای انجام اين عمل از دست نداده است.
بولتون در سال ۱۹۹۴ در ضديّتی خشن با سازمان ملل متّحد، رسوايی مشهوری به بار آورد : در آن سال، او، در ميز گردی که توسّط  World Federalist Association برگزار شده بود،  اعلام کرد :
ـ ساختمان سازمان ملل متّحد در نيويورک، با ۳۸ طبقه، يک چيز مزاحم خفه کننده است. ما به راحتی می توانيم ده طبقه ی آن را از ميان برداريم، بدون آن که مشکلی ايجاد شود !
او حامی ايده ی خروج آمريکا از سازمان ملل متّحد است؛ و پارلمانتر ها را تشويق می کند که سازمان ملل متّحد را نديده بگيرند.
از همين روست که او عليه دادگاه بين المللی رسيدگی به جرائم، فعّاليّت می کند. جان بولتون، ايده ی چنين دادگاهی را، اينطور معرّفی می کند :
ـ ايده يی برآمده از رمانتيسم روان های پريشان و مغشوش. نه فقط يک ايده ی ساده لوحانه، بلکه يک ايده ی خطرناک.
او در کنوانسيون مربوط به سلاح های بيولوژيک، خرابکاری کرد و بعد، با احساس رضايت، در برابر همکاران حيرت زده ی خودش، اينطور فرياد خوشی و سرمستی بر کشيد :
ـ کنوانسيون سلاح های بيولوژيک، مرد؛ مرد؛ مرد. روی من برای دوباره به حيات برگرداندن آن حساب نکنيد !
جان بولتون، برای کنار کشيدن آمريکا از قرارداد با روسيّه در زمينه ی خلع سلاح، تلاش می کند. و وقتی که بوش پسر، وارد عمل می شود و از نو برنامه ی "جنگ ستاره ها" را از سر می گيرد، او غريو شادی سر می‌دهد.
 در فوريه ی ۲۰۰۳ سر و صدای مطبوعات ، از سخنان بولتون در ايّام سفرش به اسراييل، بلند می شود.
جان بولتون، در این سفر، به عنوان دستيار وزير خارجه ی آمريکا، اعلام کرده بود :
ـ بعد از جنگ عراق، لازم است که به مسأله ی تهديدات سوريّه و ايران، و بعد هم کره ی شمالی بپردازيم. 
سناتور Jesse Helms ، دوست صميمی جان بولتون، در بار ه ی او چنين گفته است :
ـ اين پسر، از جنس آن بچه هايی است که من دوست دارم روزی که "آخرالزّمان" فرا می رسد و دنيا زير و رو می شود، با او باشم.
اگر تردید دارید كه بولتون در آن زمان در كدام اردوگاه قرار دارد، باید یادآور شد وی هم اندیشی نزدیكی با راستگرایان مسیحی همچون «چنی» «رونالد رامسفلد» وزیر دفاع آمریكا، معاونش «پل ولفوویتز» و مشاور سابق پنتاگون «ریچارد پرل» دارد. بنابراین تصمیمات چنین مردی در زمینه سیاست خارجی می تواند بسیار نگران كننده باشد. «ایان ویلیامز» خبرنگار حوزه سازمان ملل مجله «واشنگتن ریپورت»، شناخت دقیقی از جان بولتون دارد. وی هشدار می دهد: نادیده انگاشتن اظهارات بولتون بسیار خطرناك است، زیرا سخنان وی پیشقراولان جنگ های بی پایان هستند. 
 در فوريه ی سال ۱۹۹۴ يک مباحثه در باره ی نقش سازمان ملل، بعد از جنگ سرد، با شرکت کارکنان عاليرتبه ی سازمان ملل، يک کانديدای سابق رياست جمهوری آمريکا، يک نماينده ی سازمان های دفاع از حقوق بشر، دو کارمند عاليرتبه ی وزارت دفاع آمريکا، و جان بولتون به عنوان دستيار سابق  وزير خارجه در امور مربوط به سازمان های بين المللی، تشکيل شد.
سوژه ی مباحثه، اين بود : حقوق بشر، يک دولت جهانی، و نيرومند کردن سازمان ملل.
بولتون از جمله در اینجا گفت:
 ـ مخلوقات جفنگ و مشنگ و خل و چلی مثل سازمان ملل متّحد، و هر چه با منافع آمريکا در تضادّ است. ما اين ها را ، نه در اينجا، و نه در هيچ جای ديگر، تحمّل نمی کنيم و قورت نمی دهيم...
 ـ آمريکا، ، برنامه ی خودش را جوری سر و سامان می دهد که سازمان ملل، وقتی کار کند که آمريکا دوست دارد که اين سازمان، کار کند. و اين، درست همان چيزی است که بايد باشد. برای اين که تنها مسأله ـ تنها و تنها مسأله ـ برای آمريکا اين است که بداند چه چيزی در جهت منافع اوست. اگر شما اين حرف را دوست نداريد، من متأسّفم. امّا همين است که هست !

 حال باید از خانم رجوی پرسید که چرا اشخاص شریفی مانند آزنار و جان بولتون را که حتی نزدیکان و همکارانشان نیز تحمل شان نمی کنند، "شریف ترین" می نامد؟ چه نیازی ایشان را وادار می سازد تا افرادی چنین  را به رخ بکشند و حمایت آنان را که مشخصا در مقابل دستمزدهای کلان صورت می‌گیرد، به معنای اهمیت سیاسی مجاهدین در عرصه بین المللی و به عادت مرسوم  "پیروزی بزرگ" جلوه دهد؟
تحریریه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر