۱۳۹۱ بهمن ۱۴, شنبه

مسعود رجوی، مداری تازه در بی پرنسیبی و بی اخلاقی.صدا یاداشت روز

مسعود رجوی، مداری تازه در بی پرنسیبی و بی اخلاقی
 
افشگریهای رسوا کننده برخی از جداشدگان اخیر از سازمان مجاهدین، پته‌ رهبری خاص الخاص را به روشنی روی آب انداخته، سلسله اعصابش را بهم ریخته و او را به سر دادن جیغ های بنفش واداشته است. در همین زمینه و در واکنشی عصبیک و هیستریک به همین افشاگریها که از جمله از لو رفتن اعطای 10 در صدی نفت عراق توسط صدام حسین به مسعود رجوی، تا مطرح شدن روابط  ضد اخلاقی و برده وار او با زنان رده اول شورای به اصطلاح رهبری مجاهدین را شامل میشود، وی بناگزیر ناچار شده واکنش نشان بدهد و طی صحبتهایی در تاریخ 5 دیماه1391 این افشاگریها را برای افراد گیر افتاده به گفته خودشان در زندان و فاضلاب لیبرتی به نحوی سمبل و توجیه کند.
سایت ایران افشاگر این سخنرانی مسعود رجوی را همراه با مجموعه ای مفصل و بی ربط از مطالبی بغایت فضاحت بار و رسوا مربوط به یکی از اعضای با سابقه مجاهدین به زبان انگلیسی و فارسی، تایپ شده و غیر تایپی منتشر کرده است. در این سایت آمده است "یكي از مزدوران افشاشده كه به تازگي به پاريس فرستاده شده قربانعلي حسين نژاد نام دارد كه از آوريل 2012 به استخدام اطلاعات ملايان درآمده است. گشتاپوي فاشيسم ديني، براي اعتبار دادن به اين مأمور، او را در همان زمان در بغداد با عنوان ساختگي « مترجم ارشد عربي مسعود رجوي» معرفي كرد. (نیازی به گفتن نیست که کار دروغگویی مجاهدین مدتهاست به جایی رسیده که دیگر کسی به این حرفهای نخ نما و تهمت زنیهای بی پایه آنها وقعی نمینهد، با این وجود همین جا لازم است تاکید کنیم اگر آنچه محاهدین و مسعود رجوی درغگو میگویند درست بوده باشد، ضمن این که از مجاهدین میخواهیم که برای تهمتهایی که بهر کس وارد میکنند سند قابل قبولی ارائه دهند، هر گونه نزدیکی و هر گونه همکاری با رژیم آخوندها در تهران را قویا محکوم میکنیم.)
مسعود رجوی در صحبتهای خود طبق معمول و به طور کسالت باری تا میتواند آسمان و ریسمان میکند، از "جنگ صد برابر" که معلوم نیست با چه کسی بوده صحبت به میان میاورد و ندا آقا سلطان را هم مصادره می کند. سپس در یک فقره بزرگنمایی و قمپز در کردن در تعریف از خودش به نقل از رژیم! میگوید "مجاهدین در تربیت گروههای مخالف با ایفای نقش رهبری و استادی و هدایتی میتنوانند به آمریکاییها یاری برسانند، این کار نیازمند انسانهای کارکشته است و آمریکاییها روی این مسئله سرمایه گذاری کردند تا بتوانند از تجربه سی و چند سال این گروهک در سایر کشورها استفاده کنند."
رهبری عقیدتی مجاهدین در ارضای خودشیفتگی مهار ناپذیر خود از جمله به ریزنویسی هایش در زندان اوین، دادن پولهای میلیونی به دکتر پیمان و دست بازش در ملاقات با نخست وزیر بازرگان اشاره میکند و ضمنا یادش نمیرود که باید امتیازی هم به مهرتابان بدهد، از اینرو قریب 10 مورد نقل قول ستایش آمیز از افراد خارجی که به نحوی با مریم قجر کار میکنند را یادآور میشود.
در ادامه مسعود رجوی با بی میلی به افشاگری های اخیر علیه خودش اشاره کرده و میگوید "درمورد مجاهدین وارتش آزادیبخش ومقاومت ایران سیلاب چرکین ادعا ها اتهامات وشبهاتی راکه رژیم وعوامل وهمسویان و پشتیبانان نثارمان کرده اند را برعهده می گیرم واگرعمری باقی بود دربرابر مردم ایران از ریز تا درشت را پاسخگو وروشنگر باشم."
معلوم نیست که چرا رهبری خاص الخاص همین حالا ریز و درشت اتهامات علیه خود را روشن نمیکند؟ باید پرسید اگر عمری برایت باقی نماند چه خواهد شد؟ چرا همین حالا نه؟ اگر مشکلی نیست چرا بدور از جو سازی و ادا و اطوارهای لو رفته، منجمله ماجرای 10 در صد نفت اهدایی صدام، نشست ویژه با زنان شورای رهبری و اجرای رقص عربی در این نشست، و دادن گردن بند طلا با تمثال خود را به آنان همین حالا جواب نمیدهی؟ 
این یک مکانیسم شناخته شده و متداول است که وقتی کسی مورد اتهامی واقع میشود اگر واقعیت نداشته باشد خیلی راحت آن را تکذیب میکند و همه چیز تمام میشود. بالاخره باید روشن کرد که ماجرای آن رقص عربی در نشست رهبری عقیدتی چه بوده؟ و رهبری با پیژامه و پای بدون جوراب در آن نشست همراه با زنان شور بخت شورای رهبری چه میکرده است؟
مسعود رجوی در این سخنرانی مدعی میشود که "گردن بندها را مریم بدون اطلاع من و بلا استثنا برای برادران و خواهران فرستاده است." این عذر بدتر از گناه است. از محاسبه پول هنگفتی که صرف تهیه بیش از 3500 گردن بند طلا با تمثال بی مثال رهبری خاص الخاص شده صرفنظر میکنیم ولی همه میدانند با توجه به سیستم متمرکز، سانترالیزه و مانیتور 24 ساعته جزیی ترین امور در تمام سطوح تشکیلاتی مجاهدین، چنین چیزی امکان ندارد که مریم بدون اطلاع مسعود به عنوان بالاترین نفر سیستم به چنین امر حساسی که بالقوه می‌توانسته مسئله ساز بشود - کما این که شد - دست بزند. این هم یکی از فریبکاریهای  نقش مریم است که هر کجا رفع و رجوع خرابکاریهای رهبری ضرورت پیدا کرد او را  قربانی مسعود کنند.
مسعود رجوی به لوس بازیها و سمبل کردن اتهامات وارده علیه خودش ادامه میدهد و به یکباره در قالب و نقش "وکیل شیطان" ظاهر میشود، مغلطه میکند و حتی "حضار" را  هم به خنده وا میدارد. او منجمله میگوید "حالا بعد از این توضیحات و یادآوریها یک سئوال اساسی را عمدا در قالب وکیل شیطان ... مطرح میکنم:
آخر رژیم اگر همین کارها را نکند، همین لجن پراکنی و دوغ پردازی را نکند، اگر یکصد بار در اشرف گورهای دستجمعی ... پیدا نکند، اگر دیکتاتوری را به من و شما نسبت ندهد، پس بفرمائید چکار کند؟ به قول آن برنامه "پیک شادی" مگر من و شما نبودیم که کشتی تایتانیک را سوراخ کردیم (خنده حضار). مگر ما دستور خودسوزی به بچه های آن سوی جهان ندادیم؟ (خنده حضار) مگر همه زنان این مرز و بوم را وادار به جراحی رحم نکردیم؟ (خنده حضار)
رهبری عقیدتی به اینجاها که میرسد عنان از دست میدهد و چماق تهدید و سرکوب را به حرکت درمیاورد و فریاد میزند "اگر کسی گمان میکند میتواند از خون بناحق ریخته مجاهدین بگریزد، از عدالت و قانون بگریزد، سخت در اشتباه است. مجاهدین تا دنیا دنیاست، تا آخر دنیا از عدالت و قانون ... دست برنخواهند داشت. این را بسیار جدی میگویم ... در این مورد با احدی شوخی نداریم ... حتی اگر عمر خودمان هم کفاف ندهد، وصیت میکنم." این همان جیغ بنفش رهبری است که عرض کردم.
رجوی میافزاید "در سنت و منطق فتوت، رسم مجاهدین بر این نبوده که اگر کسی میخواهد بدنبال زندگی خودش برود اسم و سوابق او را علنی کنند تا او بخاطر پیمان شکنی سرافکنده باشد.
حال گر میخواهید "منطق فتوت" رهبری خاص الخاص را بشناسید لطفا به همان مجموعه مطالب که در باره قربانعلی حسین نژاد در سایتهای مجاهدین فراهم آورده اند و در سایت صدا هم هست مراجعه کنید. بعید است کسی باور کند که یک جریان سیاسی میتواند تا این میزان بی حثیت، بی آبرو و رسوا شده باشد که گزارشی را تهیه کند و از طریق آن فردی را که بهر حال قریب 30 سال برای آنها کار کرده، همسرش در عملیات  آتش افروزانه سازمان کشته شده و دختر سی ساله اش هنوز درون سازمان است، به عنوان یک فرد بیمار ابنه ای معرفی کند که دست به دامن کارگران سودانی میشده تا او را مفعول قرار داده و ترتیب اش را بدهند. گیریم که این حرفها درست باشد، باید از رهبر عقیدتی پرسید این همه "ابنه ای"، "مزدور بریده و دریده" در اطراف شما چه میکنند؟ وانگهی اگر حرف شما درست باشد و این مطالب را خود او گبته باشد، بدیهی است که این فرد شور بخت، سازمان را امین خود دانسته و صادقانه مشکلاتش را در میان گذاشته است، آیا سزاوار است که سازمان بیاید بیماری او را بر روی سایتهای اینترنتی منتشر کند؟ آیا با این اقدام ضد اخلاقی و سرکوبگرانه قصد ندارید که ارعاب عمومی را در تمام سطوح سازمانی تسری و گسترش دهید، و بدین ترتیب دیگران را از جدا شدن و فرار کردن های روزافزون از سازمان بترسانید. حقا که شما در حضیض بحرانهای مرگبار ایدئولوژیک، سیاسی و تشکیلاتی مرزهای تازه ای از بی پرنسیبی و بی اخلاقی را پشت سر نهاده و موجی از تنفر فزاینده عمومی را علیه خود برمیانگیزید.  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر