۱۳۹۲ مهر ۸, دوشنبه

پروژه مذاکره رژیم با آمریکا و آینده باز هم دشوارتر مجاهدین؟

طلسم گفتگو و مداکره رژیم با آمریکا بالاخره شکسته شد. دو طرف در بالاترین سطوح کنار هم نشستند و یا تلفنی صحبت کردند. تب نزدیکی رژیم با آمریکا به حدی بالا گرفته که اگر تا دیروز، رابطه و گفتگوی دو طرف امری بعید و شگفت بود، حالا تاخیر یکی دو روزه در ایجاد گفتگو و "دست دادن" مقامات رژیم و آمریکا، "به دلیل آماده نبودن مقدمات"، سخت شگفتی ساز میشود. دیگر از "شیطان بزرگ" در سخنرانیهای گردانندگان رژیم، و شعار همیشگی "مرگ بر آمریکا" در نماز جمعه خبری نیست؛ طرف آمریکایی هم ظاهرا از یاداوری و تکرار دائمی این که "گزینه نظامی" علیه رژیم همچنان روی میز است کوتاه آمده و علنا در تریبونهای رسمی میگوید که قصد "تغییر رژیم" را ندارند.
ظاهرا تحریمها کمر رژیم را شکسته و آن را از پا درآورده، یک قلم صادرات نفت از 2/5 میلیون بشکه، به روزی 700 هزار بشکه کاهش یافته، تورم بیش از دو برابر شده، و گفته میشود رژیم بیش از یکصد میلیارد دلار ضرر و زیان تحریمها را متحمل شده است. همه اینها نظام ولایت را ناگزیر ساخته تا فعلا از بی ادبیها و هارت و پورت توخالی دوران احمدی نژاد دست بردارد، و هوس شراکت در مدیریت جهانی و نابودی رژیم اشغالگر قدس را از سر بیرون کند. فرم حرف زدن و به اصطلاح ادبیات خود را تغییر دهد، و از ترس بدتر شدن اوضاع ، خود را به رعایت نزاکت و هنجارهای بین اللمللی متعهد بداند.    
بعبارت دیگر شاخ قلدر منشی و چموشی رژیم در قبال جامعه جهانی شکسته و مذاکره و گفتگو و احتمالا عادی سازی روابط بخصوص میان تهران و واشنگتن در دستور کار دولت روحانی قرار دارد. اوضاع چندان خراب است که سایر دسته بندیهای داخلی رژیم از اصولگرا و افراطی تا بیت رهبری و سپاه پاسداران نیز تحولات سیاست خارجی رژیم را "از موضع قدرت" و "قهرمانانه" دانسته و آن را مورد حمایت قرار داده اند. البته خرده جناحهایی مانند روزنامه کیهان و سردبیر آن حسین شریعتمداری هنوز در داخل رژیم هستند که از برقراری احتمالی رابطه و حتی مذاکره با آمریکا میترسند. در خارج از ایران نیز از جمله نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل سخت از احتمال عادی شدن روابط ایران و آمریکا هراسیده و در این مورد خاص به باراک اوباما هشدار نیز داده است.
فارغ از این که رژیم در پیشبرد این پروژه و رویکرد جدید چقدر راست بگوید و یا تا کجا خدعه بکار کند، این اتفاق که پس از سی و اندی سال روی میدهد، تا همین جا هم نقطه عطفی در سیاست خارجی رژیم محسوب میشود. رژیم چه بخواهد یا نخواهد به جایی رسیده که بهر رو ناگزیر است رابطه خود را با غرب تصحیح کند، پای بود و نبود رژیم در کار است. همه میدانند که اگر رژیم در این مرحله نتواند گشایشی با جامعه جهانی و بویژه با آمریکا ایجاد کند، با شرایط بسیار جدی و خطرناکی روبرو خواهد شد.
شرایط جدید، بدون تردید تاثیرات خود را بر تحولات داخل ایران و بخصوص بر جریانهای سیاسی مخالف و نیز اپوزیسیون داخل و خارج کشور بر جای خواهد گذاشت. در این میان مجاهدین ممکن است به دلیل این که کل سازمان و رهبری آن در خارج کشور است، و این که اساسا بر روی تهاجم نظامی غرب به رژیم و درگرفتن جنگی دوباره در ایران سرمایه گذاری کرده اند، بیش از دیگران متحمل آسیب و زیان بشوند. نگرانی مضاعف آنجاست که مجاهدین رویکرد تازه رژیم را چندان جدی نمیگیرند و یا گمان میکنند رژیم قادر نیست از دشمنی با آمریکا و یا خواست تولید سلاح هسته ای دست بردارد.
رهبری مجاهدین تا بحال تحلیل قابل اعتنایی از سیاست تازه رژیم در نزدیکی و گفتگوی با آمریکا ارائه نداده،  اما حسن داعی نماینده رسانه ای مجاهدین در آمریکا در برنامه ای تلویزیونی قصد رژیم از نزدیکی به آمریکا را حیله گرانه خواند و گفت که رژیم در صدد ساخت سلاح هسته ای است.
روشن است که ابهاماتی در چگونگی پیشرفت پروژه گشایش در سیاست خارجی رژیم وجود دارد و باید منتظر ماند و عملکرد آنها را دید، اما مجاهدین پیش از این هم در مواردی و منجمله در مورد قبول آتش بس در جنگ ایران و عراق، و پیامدهای مرگ خمینی، اشتباهات مشابهی را مرتکب شده اند، آنجا که گفتند "رژیم خمینی، بدون خمینی، مانند رژیم شاه است بدون شاه" و یا این که رژیم خمینی با پذیرش آتش بس و خاتمه جنگ، فرو میریزد. اشتباهاتی که چه بسا فرصتهای  تعیین کننده ای را از دست مجاهدین گرفته باشد.
اکنون یکبار دیگر رژیم در تغییر سیاست خارجی خود در بزنگاه و نقطه عطفی قرار گرفته است. قرانن حاکی از آن است که این موقعیتی است برگشت ناپذیر، کم و کیف آن هر چه که میخواهد باشد، دلیل آن هم روشن است ناگزیری و اجباری که شرایط جدید بخصوص تحریمها به رژیم تحمیل کرده است. اگر رژیم بتواند با حل پرونده هسته ای، دست کم خطر تهاجم نظامی غرب را علیه خود از میان بردارد، به دستاورد بزرگی خواهد رسید، و همین موضوع دست مجاهدین را به نسبت زمانی که "گزینه نظامی" علیه رژیم روی میز باشد، خواهد بست و کار را بر آنها دشوارتر میکند.
امسال بهنگام برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل، وزرای خارجه آمریکا و رژیم پس از سی و چند سال در مقابل ناباوری همگانی کنار هم نشستند و مذاکراتی را پشت درهای بسته آغاز کردند، مجاهدین اما درست مانند سالهای گذشته، گویی که هیچ اتفاق تازه ای رخ نداده است، باز هم تعدادی از مقامات سابق و بازنشسته آمریکایی را جمع کرده و تظاهرات بی رونقی را در نزدیکی ساختمان سازمان ملل در اعتراض به حضور رئیس جمهور رژیم در مجمع عمومی ترتیب دادند.
روحانی در جریان سفر خود به نیویورک چندین مصاحبه با رسانه های خارجی برگزار کرد، در هیچیک از این مصاحبه ها که ساعتها به درازا کشید، هیچ خبرنگاری حتی یک سئوال ساده در باره مجاهدین که همین دو سه هفته پیش 52 تن از نفراتشان، ظاهرا با همکاری رژیم متبوع همین رئیس جمهور به خاک و خون کشیده شدند، مطرح نکرد. مجاهدین حتی تلاش نکردند که یک خبرنگار خودی را در یکی از جلسات این مصاحبه های طولانی نفوذ دهند و سئوالاتی را در ارتباط با جنایتی که در مورد خودشان اعمال شده، و یا افشای سایر جنایات رژیم، در انظار بین المللی مطرح کنند. جالب این که مجاهدین در تظاهرات خود شعار میدادند و از سازمان ملل میخواستند که هیات نمایندگی رژیم را از سازمان ملل اخراج کند و کرسی رژیم را به مجاهدین بدهد. پیداست که این خواسته نامتناسب، ارزیابی نادرست مجاهدین از موقعیت رژیم و برخوردی غیر واقعی و خود بزرگ بینانه با خودشان را به نمایش میگذارد.
بی تردید حل پرونده هسته ای رژیم و برقراری رابطه با آمریکا میتواند برای مجاهدین به اندازه از دست رفتن صدام، سنگین و ضربه زننده باشد. مجاهدین حتی گرفتاری ناشی از سقوط صدام را نیز نتوانستند به خوبی مدیریت کنند، طی این مدت، هم بیش از یکصد و ده تن از اعضایشان کشته شدند و هم بناگزیر قرارگاه اصلی شان را از دست دادند. میتوان فهمید که با برقراری احتمالی رابطه رژیم با آمریکا مجاهدین نتوانند همچون گذشته با دست باز در اروپا و آمریکا به فعالیتهای خود ادامه دهند. و با اندکی پیشرفت در حل پرونده هسته ای رژیم، احتمالا از فردا شاهد سخت گیریها و محدویتهایی خواهیم بود که نه تنها در عراق بلکه در اروپا و آمریکا نیز علیه آنها اعمال خواهد شد.
ممکن است دیگران به دلیل این که از امکانات و ارتباطات مجاهدین بی خبرند نتوانند بگویند که مجاهدین در شرایط جدید چه باید بکنند، اما قطعا میتوان گفت که سیاستهای کنونی مجاهدین کارایی نداشته و جواب نمیدهد. لذا نبود یک سیاست مشخص و هماهنگ با تحرکات تازه رژیم، باز هم شرایط به شدت نابرابری را میان مجاهدین و رژیم بوجود میاورد که هزینه آن در نهایت با رنج و درد و جان نفرات مجاهدین پرداخت خواهد شد. از یاد نبریم که خود مجاهدین میگویند حادثه دستگیری مریم رجوی در 17 ژوئن 2003 در فرانسه که به خود سوزی دلخراش و بدون دلیل تعدادی از افراد مجاهدین منجر گردید به دلیل در باغ سبزی بود که دولت خاتمی نشان میداد.
در حال حاضر و در پی کشتار 52 تن از اعضای مجاهدین در اول سپتامبر در کمپ اشرف، و گروگانگیری 7 تن از آنها، شماری از نفرات مجاهدین در کمپ لیبرتی به مدت یک ماه است که در اعتصاب غذا به سر میبرند. این همان رنج و درد مضاعفی است که گفته شد در شرایط بحرانی به بدنه مجاهدین تحمیل میشود. فطعا، هم از کشتار سالهای اخیر در عراق، هم از گروکانگیری اخیر و هم از اعتصاب غذای کاهنده ساکنان لیبرتی که چشم انداز موفقیتی هم برای آن متصور نیست، میشد جلوگیری کرد. عدم اتخاذ یک خط سیاسی متناسب توسط رهبری مجاهدین در بعد از سقوط صدام، بخش عمده ای از علت این صدمات و ضایعات جبران ناپذیر بوده است. اکنون با توجه به تغییر در سیاست خارجی رژیم و گشایش رابطه با آمریکا احتمالا باز هم این ضایعات و ضدمات به افراد مجاهدین تشدید خواهد شد.  لذا رهبری مجاهدین میباید از هم اکنون به منظور حفاظت هر چه بیشتر از افراد سازمان، سیاست متفاوتی را در قبال رویکرد تازه رژیم اتخاذ کند و چارچوب این سیاست تازه را حداقل برای اعضا و هواداران خود به روشنی اعلام نمایند.
تحریریه صدا
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر