۱۳۹۲ شهریور ۱۵, جمعه

کشتار بزرگ یکشنبه و رفتارهای پرسش برانگیز مجاهدین
روز یک شنبه اول سپتامبر (10 شهریور) و درست در بحبوحه شرایطی که مجاهدین، بخصوس مریم رجوی، شعار میدادند که مجاهدین ساکن لیبرتی را به اشرف بازگردانید، کمپ اشرف به شکل شقاوتباری مورد حمله و هجوم مزدوران جنایتکار قرار گرفت؛ 52 تن از هشتاد تا یکصد مجاهدی که در اشرف مانده بودند و همگی از نخبه ترین و پر سابقه ترین افراد مجاهدین بشمار میرفتند، به شهادت رسیدند و 7 تن نیز به گروگان گرفته شدند. لازم به ذکر است که 6 تن از 7 گروگان، از زنان مجاهد بوده اند، گروگان گیری زنان در میان مجاهدین، حساسیتی ویژه و مرز سرخ محسوب میشود. شکل و نحوه تهاجم به اشرف اینبار با دفعات قبل متفاوت بوده و بسیاری نیز براین تفاوت دست گذاشتند.
جنایتکاران مهاجم، نقاب به چهره بسته، با استفاده از تاریکی و از بیراهه و از پشت خاکریز و از لابلای درختها، و در حالی که سعی میکردند سر و صدایی تولید نکنند، وارد محوطه شده و خود را به محل سکونت مجاهدین رساندند.  
مطابق اطلاعیه ها، تصاویر و فیلمهایی که خود مجاهدین منتشر کرده اند جنایتکاران مهاجم، دست تعدادی از مجاهدین را که همگی جلیقه ضد گلوله به تن داشتند، از پشت بسته، آنها را اعدام کرده و به آنها تیر خلاص نیز زده اند. چنین رفتار سبعانه ای در حملات قبلی مهاجمین در درگیری با مجاهدین دیده نشده بود. مهاجمین جنایت پیشه همچنین به محلی که شبیه اطاق بیمارستان بود وارد شده و افراد بیمار و یا مجروح بستری در این محل را نیز به شهادت رساندند. آنها که مواد انفجاری هم با خود آورده بودند سپس به سراغ ماشینهای متعلق به مجاهدین که در پارکینگ بزرگی به ردیف پارک شده بود رفتند و تعداد بسیاری از ماشینها را منفجر کرده و به آتش کشیدند.
علاوه بر تفاوتهایی که در شکل تهاجم و به شهادت رساندن مجاهدین بی دفاع نسبت به درگیریهای پیشین بچشم میخورد، در برخورد خود مجاهدین با این درگیری تکاندهنده نیز تفاوتهایی دیده میشود. همین تفاوت برخورد خود مجاهدین بخصوص، بدون این که بخواهیم نسبت به آنها داوری کنیم، پرسشهای چندی را بوجود میاورد.
از نحوه اطلاع رسانی مهندسی شده در باره جزئیات درگیری و این که بسیاری از عکسهای درگیری را اول بار هواداران مجاهدین روی فیس بوک به اشتراک گذاشتند میگذریم. مورد دوم، موضوع جنازههای شهداست که به فاصله یک روز، مسئولین مجاهدین موافقت کردند که جنازهها را به مقامات سازمان ملل یا یونامی نحویل داده و به گرفتن امضایی مقابل دوربین بسنده کنند. این در حالی است که جنازههای مجاهدین در درگیری قبلی را که تعدادشان به 36 تن میرسید، بیش از 70 روز در گرمای بالای 50 درجه نگاه داشتند و حاضر نمیشدند به خاکسپاری آنها رضایت بدهند.
بعد از درگیری یک شنبه، تلویزیون مجاهدین نشستی از افراد ساکن لیبرتی را به نمایش گذاشت و بدون این که به موضوع نشست اشاره کند، حد اقل دوبار نشان داد که حاضرین دست میزنند، توگویی که درون مجاهدین هیچ اتفاقی نیافتاده و 52 تن از مسولین همین افرادی که در اینجا نشسته اند، به خاک نیافاده اند.
تلویزیون مجاهدین اساسا در برنامه ریزی و برخورد با درگیری اخیر بسیار بی برنامه، بهم ریخته و سر در گم بود. اولا ، تنها یک روز برنامه غیر عادی داشت، و تماما تولیدات تکراری و خسته کننده پخش میکرد. و سوال برانگیزتر از همه این که به فاصله فقط چهار روز از درگیری اخیر و به شهادت رسیدن 52 از بالاترین مسولین مجاهدین و در حالی که 7 از تن از مجاهدین، همچنان در گروگان بسر میبرند، تلویزیون مجاهدین در یک برنامه ریزی بسیار ناشیانه و یا شاید هم آگاهانه، به پخش فیلم سینمایی در شب جمعه مبادرت کرد!
علاوه بر این تا امروز که شب هفت شهدای درگیری یک شنبه است، نه مسعود رجوی پیامی داده و نه مریم رجوی در پاریس مجلس یادبودی بمناسبت برگزار کرده است. حال آن که در دفعات قبل و در حالی که شهدا به لحاظ رده تشکیلاتی به مراتب در ردههای پائین تری از شهدای یک شنبه قرار داشتند، مسعود رجوی پیامی میفرستاد و مریم رجوی نیز بعد از یکی دو روز مجلس ختمی برگزار میکرد.
ظاهرا به نظر میرسد که مجاهدین و دستگاه تبلیغاتی آنها تلاش میکنند تا شهادت این 52 مجاهد را چندان بزرگ و پر رنگ نکرده و اوضاع را کاملا عادی و تحت کنترل جلوه دهند. لذا همین سیاست، در مقابل رفتارهای مجاهدین در برخورد با درگیری اخیر، علامت سئوال بزرگی میگذارد.
در همین راستا، بناگهان فردی به نام هژیر پلاسچی هم ظاهر شد و با انتشار مطلبی، ضمن گفتن بد و بیراه بسیار و گفتن "خفه شوید"، از همگان خواست تا سکوت کنند و فقط بگویند "انا لله و انا الیه راجعون"! اما همین آقای پلاسچی لال بود که از مجاهدین هم بخواهد که حداقل به حرمت خون همین شهدا سکوت کنند و این همه حرمت دیگران را مورد هتاکی و فحاشی قرار ندهند. حتما شما یادتان هست هنوز درگیری اخیر کاملا تمام نشده بود که مجاهدین مطلب دیگری به نام محمد اقبال روی اینترنت گداشتند و مشتی از رکیک ترین فحاشیها و هتاکیهای چاله میدانی را از زبان او نثار اعضای خانواده اش کردند. فقط در تیتر این مطلب شرم آور - "تف و لعنت بر تو عاطفه پليد" - که جمعا چهار کلمه است، سه ناسزا و هتک حرمت وجود دارد!     
از سوی دیگر انسانهای پاکدل و درستکاری مانند آقای اسماعیل وفا یغمایی و دکتر کریم قصیم و سایرین هم تحت تاثیر اندوه و تاثر کشتار بزرگ یک شنبه، دم فرو بستند و ترجیح دادند تا جز تعزیت سخنی نگویند. این در حالی است که مجاهدین همواره با استفاده و یا سوء استفاده از خون شهدا بر شرایط سوار شده و دیگران را به سکوت ناخواسته واداشته اند! بدیهی است که این جنایت توسط هر جنایتکاری صورت گرفته باشد، عملی سبعانه و جنایت علیه انسانیت و به شدت محکوم است، اما همین حالا که هنوز پیکرهای 52 مجاهد بر روی زمین است، باید پرسید که رهبری مجاهدین در ایجاد این کشتار بیرحمانه چه مسولیتی دارد؟ و چرا تا بجال و پس از گذشت 10 سال به فکر خارج کردن این افراد از سرزمینی که هم اکنون روزانه بیش از یکصد نفر از شهروندان عادی آن با بمب و عملیات انتحاری کشته و مجروح میشوند، نگاه داشته است. باید با صدای بلند فریاد زد عراق جای ماندن مجاهدین نیست، و قبل از این که به گفته آقای یغمایی کشتار ششمی و بدتر از کشتار یک شنبه بوقوع بپیوند، باید مجاهدین از عراق خارج شوند.
تحریریه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر